حسن ملکی
نوعی داستان عاشقانه (و یک نمایشنامۀ دیگر)
50,000 تومان
لروی: من هیچ مشکلی با شخص شما ندارم، میدونم که آدم موفقی هستین و خدا روزبهروز بیشترش هم بکنه، اما اینجور حرفها راجعبه لباس من _من باید از نجار بودن خودم خجالت بکشم؟ میخوام بگم همه مدام «کارگر، کارگر» میکنن، کارگر چقدر میگیره؟ خب اگه کارگربودن اینقدر کار بزرگیه، چرا هیشکی دلش نمیخواد کارگر بشه؟ هیچ شنیدین پدر و مادری...
مرگ فروشنده
72,000 تومان
چارلی: هیچکس جرأت نداره این مرد رو سرزنش کنه. شماها نمیفهمید: ویلی یه فروشنده بود. برای یه فروشنده، زندگی آخر خط نداره. اون پیچ توُ مهره نمیکنه، از قانون حرف نمیزنه، یا نسخه برای مریضت نمیده. یه مردیه که کیلومترها دور از خونه، در اوج غصه هم باشه، زندگیش بسته به یه لبخند و کفشیه که برق بزنه. و وقتی...
همه پسران من
42,000 تومان
کریس: چیه؟ اگر بندازمش پشت میلهها مُرده زنده میشه؟ پس واسه چی این کار رو بکنم؟ اونجا هرکی مثل سگ رفتار میکرد با تیر میزدیمش، ولی اونجا شرافت واقعی در کار بود، برای حفظ چیزی اون کار رو میکردیم. اما اینجا؟ اینجا سرزمین سگهای بزرگه، اینجا قرار بر دوست داشتن آدمها نیست، بر خوردن آدمهاست! اصل بر اینه؛ اساس زندگی...