سبد خرید

گامبی وزیر

ناشر : بهجتدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

120,000 تومان

گامبی وزیر یکی از مهم‌ترین مجموعه حرکت‌های شطرنج است که در آن شطرنج باز به گونه‌ای بازی می‌کند که یکی از مهره‌های خود را قربانی می‌کند تا در موقعیت بهتری در بازی قرار بگیرد.
اگر به بازی شطرنج علاقه مندید این داستان فوق‌العاده برای شما نوشته شده است ولی اگر اینچنین نیست، داستان زندگی شگفت انگیز «الیزابت هارمن» را خواهید خواند. داستانی مهیج از کامیابی‌ها و ناکامی‌ها. داستانی که شما را با خود تا انتهای روح و روان دختری بی‌پناه ولى مستعد خواهد برد. داستانی که بر زندگی شما تأثیری عمیق به جا خواهد گذاشت.

تعداد:
مقایسه



گامبی وزیر

درباره نویسنده والتر تویس:

والتر تویس (Walter Tevis) نویسنده کتاب گامبی وزیر، (۲۸ فوریه ۱۹۲۸ – ۸ اوت ۱۹۸۴) رمان‌نویس و نویسندهٔ داستان کوتاه اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی در سال ۱۹۲۸ در سانفرانسیسکو متولد شد. در یازده‌سالگی به همراه خانوادهٔ خود به کنتاکی نقل‌مکان کرد. در آنجا، بازی بیلیارد را یادگرفت و به داستان‌های علمی‌تخیلی علاقه‌مند شد. در هفده‌سالگی به خدمت نیروی دریایی درآمد و پس از خدمت، در دانشگاه کنتاکی مشغول به تحصیل شد. وی مدرک کارشناسی و کارشناسی‌ارشد خود را در رشتهٔ ادبیات انگلیسی از این دانشگاه دریافت کرد و پس از فارغ‌التحصیلی، به تدریس در دبیرستان پرداخت. در همین دوره از زندگی خود، دست به نوشتن داستان‌های کوتاهی زد که در نشریات مختلف به چاپ می‌رسیدند.

بیلیاردباز، اولین رمان وی، در سال ۱۹۵۹ و پس از آن، رمان مردی که به زمین سقوط کرد در سال ۱۹۶۳ چاپ شد. او چهارده سال به تدریس ادبیات انگلیسی و نویسندگی خلاق در دانشگاه اوهایو پرداخت. در سال ۱۹۷۸ تدریس در دانشگاه را رها کرد و به نیویورک رفت تا به نوشتن ادامه دهد. در آنجا، مجموعه‌داستانی به نام دور از خانه (۱۹۸۱) و چهار رمان دیگر نوشت: مرغ مینا (۱۹۸۰)، قدم‌های خورشید (۱۹۸۳)، حرکت اول ملکه (۱۹۸۳) و رنگ پول (۱۹۸۴). ماجرای رنگ پول در واقع ادامهٔ ماجرای بیلیاردباز است و شخصیت‌های آن نیز همان شخصیت‌ها هستند. تویس در سال ۱۹۸۴بر اثر سرطان درگذشت. آثار وی به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند.

درباره کتاب گامبی وزیر:

داستان کتاب گامبی وزیر از دهه‌ی 1960 آغاز می‌شود. که بث هارمون هشت ساله بعد از کشته شدن مادرش در یک تصادف اتومبیل. در یک خانه‌ی کودکان بی‌سرپرست در مونت استرلینگ از ایالت کنتاکی، تحت مراقبت قرار می‌گیرد. بث که کودکی باهوش، اما بی‌جنب و جوش و ساکت است، نظر بلند قدترین و جسورترین دختر یتیم خانه، که یک دختر سیاهپوست دوازده ساله به نام جولین است را به خود جلب می‌کند و با او دوست می‌شود. در ادامه بث که برای تمیز کردن پاک کن کلاس، به زیرزمین می‌رود، آقای شایبل، نگهبان پرورشگاه را در آنجا می‌بیند. او با دیدن سرایدار که روی یک جعبه شیر به یک بازی مشغول است، شیفته‌ی آن بازی می‌شود و تمام جرات خود را جمع می‌کند تا از او بخواهد که به او نحوه ی بازی شطرنج را بیاموزد.

بث به داروهای آرام بخشی که در یتیم خانه به دختران می‌دادند، معتاد می‌شود. او وسواس شطرنج پیدا می‌کند، در کلاس، یواشکی به خواندن کتاب درباره‌ی روش‌های گشایش مدرن شطرنج می‌پردازد و استاد راهنمایش را تحت فشار قرار می‌دهد تا هر آنچه در مورد شطرنج می‌داند به او نشان دهد. به این ترتیب دختری که زمانی به همه چیز بی‌علاقه بود، اکنون شیفته‌ی یک چیز شده و می‌خواهد در آن بهترین باشد. اما هرچیزی بهایی دارد و هرچه بث بیشتر در شطرنج پیشرفت می‌کند، شخصیت او دچار فروپاشی بیشتری می‌شود.

قسمتی از کتاب گامبی وزیر:

آرایشگر او را مثل مجسمه‌ای بی‌حرکت روی صندلی نشاند. «اگه تکون بخوری، فاتحه یکی از گوش‌هات خونده‌ست.» لحن صحبتش اصلاً شوخ‌وشنگ نبود. بت تا جایی که می‌توانست بی‌حرکت نشست، اما خب آدم که مجسمه نیست. کلی طول کشید تا موهایش را به‌شکل چتری مخصوص بچه‌های یتیم‌خانه کوتاه کنند. می‌کوشید با فکر کردن به کلمه «تخم‌سگ» سر خودش را گرم کند. تنها چیزی که به ذهنش می‌رسید تصویر سگی بود که تخم گذاشته است. اما حس می‌کرد اشتباه می‌کند.

سرایدار اندام عجیبی داشت و یک طرفش چاق‌تر از سمت دیگر بود. اسمش شایبل بود؛ آقای شایبل. یک روز بت را به زیرزمین فرستادند تا تخته‌پاک‌کن‌ها را به هم بکوبد و تمیزشان کند. آقای شایبل را در زیرزمین دید که روی چهارپایه‌ای فلزی کنار شومینه نشسته بود و با اخم به صفحه‌ای چهارخانه که مقابلش بود نگاه می‌کرد. اما به‌جای مهره‌های چکرز، یک سری چیزهای پلاستیکی با شکل‌های بامزه روی صفحه قرار داشت. بعضی از این مهره‌های عجیب، بزرگ‌تر از بقیه بودند، ولی آن کوچکتری‌ها تعدادشان بیشتر از همه بود. سرایدار نگاهی به دخترک انداخت و بت بی‌آنکه لام تا کام حرف بزند از او دور شد.

جمعه‌ها، کاتولیک و غیرکاتولیک، همه ماهی می‌خوردند. ماهی‌ها را سوخاری و با لایه‌ای خشک به‌رنگ قهوه‌ای تیره و سسی غلیظ و نارنجی شبیه سس فرانسوی سرو می‌کردند. سس مزه‌ای به‌شدت شیرین و ناخوشایند داشت، اما ماهی از آن هم افتضاح‌تر بود. با چشیدن مزه ماهی، حالت تهوع می‌گرفت، ولی مجبور بود تا لقمه آخر بخورد، وگرنه خبر به گوش خانم دیردورف می‌رسید و آن‌وقت کسی به فرزندی قبولش نمی‌کرد.

بعضی بچه‌ها خیلی زود پدر و مادر جدید می‌یافتند. دختری شش‌ساله به نام آلیس یک ماه پس از بت به یتیم‌خانه آمد و سه هفته نشده بود که زوجی خوش‌چهره و لهجه‌دار او را به فرزندی پذیرفتند. روزی که این زوج دنبال آلیس آمده بودند در بخش قدمی زدند. بت دوست داشت آن‌ها را بغل کند، چون به نظرش آدم‌های شادی می‌آمدند، اما همین‌که نگاهش کردند، رو برگرداند. بعضی دیگر از بچه‌ها از مدت‌ها پیش آنجا بودند و می‌دانستند که هیچ‌وقت از یتیم‌خانه خارج نخواهند شد. اسم خودشان را «حبس ابدی‌ها» گذاشته بودند. بت با خود فکر می‌کرد شاید او هم به حبس ابد محکوم باشد.

ساعات ورزش اصلاً خوش نمی‌گذشت و والیبال هم بدترین ورزش بود. بت هیچ‌وقت نمی‌توانست توپ را درست بزند. محکم با کف دستش به آن می‌کوبید یا با انگشتان خشک پرتابش می‌کرد. یک روز دستش از شدت درد ورم کرد. اکثر دخترها هنگام بازی می‌خندیدند و فریاد می‌کشیدند، اما بت هیچ‌وقت چنین نبود.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

473

زبان

موضوع

,

شابک

9786226517348

وزن

373

جنس کاغذ

عنوان اصلی

The Queen's Gambit
1983

دنیای سینما

The Queen's Gambit
TV Mini Series
2020

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “گامبی وزیر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب