چهار دقیقه و همان چهار دقیقه (جهان نمایش 3)
درباره نویسنده نغمه ثمینی:
نغمه ثمینی نویسنده کتاب نمایشنامه گتسبی بزرگ، (زاده ۱۳۵۲) فیلمنامه نویس، نمایشنامه نویس، نویسنده، منتقد سینمایی، روزنامه نگار و عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران اهل ایران است. او به عنوان نویسنده با نشریاتی مانند ماهنامه سینمایی فیلم و زنان همکاری داشته است.
درباره مجموعه جهان نمایش:
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
درباره کتاب چهار دقیقه و همان چهار دقیقه:
این کتاب شامل دو نمایشنامه است. نمایشنامه اول چهار دقیقه نام دارد و نمایشنامه دوم که ادامه نمایشنامه اول است همان چهار دقیقه نام دارد.
به واقع «همان چهار دقیقه» تکمیل کننده «چهار دقیقه» است؛ با این که هرکدام از این دو اثر نمایشی به تنهایی کامل هستند و هر یک را میتوان به طور جداگانه مورد مطالعه قرار دارد، اما خواندن «همان چهار دقیقه» پس از نمایشنامه اول میتواند به درک بهتر هر دو اثر و دریافت بیشتر از روایت نویسنده کمک کند. درواقع «چهار دقیقه و همان چهار دقیقه» در کنار یکدیگر روایت کاملتری را شکل میدهند.
«چهار دقیقه» روایتگر نبودن و غیب شدن است و برعکس، «همان چهار دقیقه» روایت بودن و پیدا شدن. حضور کسی در خیال و نبودنش در واقعیت، سپس آمدنش و بودنش در دنیای واقعی. ماجرای این دو نمایشنامه در واقعیت و خیال در رفت و آمد است و ترکیبی از این دو را شامل میشود و گویی اشخاص داستان بیش از شناخت یکدیگر در پی شناخت خود هستند.
داستان این دو نمایشنامه در استانبول میگذرد؛ در خیابان و هتل و مترو و کافه این شهر. آوا و یونس، شخصیتهای اصلی «چهار دقیقه و همان چهار دقیقه» در ترموا یکدیگر را گم میکنند و آوا تمام توان خود را در پی یافتن یونس خرج میکند؛ اما یونس در کافهای زیر آب که پاتوق مردگان است یافت میشود…
قسمتی از کتاب چهار دقیقه و همان چهار دقیقه:
پلیس: کجا؟
آوا: میرم خودم دنبالش بگردم. شده کوچه به کوچه، شده پیاده تمام شهرو، شده تا مرز جنون…
پلیس: اینقدر راحت نگید جنون…
آوا: (بیتاب) چرا نگم؟ میرم، حاضرم که برم تا مرز جنون.
پلیس: در پروندههای من یادداشتهایی درباره جنون مادر تو وجود داره. پس شوخی نکنین! چون مادر منم از جنون مرد. مشتمشت قرص میخورد و منم میخوام برم مثل او برم از روی یک بلندی…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.