هزارتوی آزمونهای دشوار
درباره نویسنده کریستیان بوبن:
میرچا الیاده (Mircea Eliade) نویسنده کتاب هزارتوی آزمونهای دشوار، (زاده ۱۹۰۷ در بخارست – درگذشته ۱۹۸۶)، از اسطورهشناسان و دینپژوهان نامدار است. وی در رومانی به دنیا آمد. در دبیرستان به مطالعه شیمی و زیستشناسی علاقه نشان داد. در هفده سالگی برای مطالعه کتاب شاخه زرین اثر جیمز فریزر زبان انگلیسی را فراگرفت. سپس آموختن زبانهای ایتالیایی و فارسی را آغاز کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه بخارست به هند عزیمت کرد و در دانشگاه کلکته به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه آثار شرقی، دینشناسی و اسطوره مشغول شد. در آنجا مدرک دکترا گرفت و برای تدریس به دانشگاه سوربن دعوت شد. در سال ۱۹۵۲ میلادی مجموعه گفتگوهای خود با کارل یونگ را منتشر کرد. الیاده در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
درباره کتاب هزارتوی آزمونهای دشوار:
«هزارتوی آزمونهای دشوار» اثری از کلود هنری روکو درباره زندگی و اندیشه میرچا الیاده است. هنری روکو در این اثر با این اسطورهشناس و دینپژوه رومانیایی …مصاحبه کرده و آنها را در سیزده بخش موضوعی مختلف دستهبندی کرده است. الیاده در ۱۹۰۷ در بخارست رومانی متولد شد. بخشی از تحصیلاتش را در همان شهر گذراند و برای ادامه تحصیل به هند رفت. او در آنجا به مطالعه فلسفه، ادیان و فرهنگ هند و به ویژه یوگا و زبان سانسکریت پرداخت و سپس دوره دکترای خود را در رومانی گذراند. پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه بخارست تدریس کرد و مقالات بسیاری با موضوعات تاریخی، مطالعه تطبیقی ادیان، فولکلور و چند داستان قابل توجه نوشت.
او در سال ۱۹۴۱ برای تدریس در رشته تاریخ ادیان از طرف پروفسور ژرژ دمزیل به لیسبون دعوت شد و در همان سال هم عضو انجمن آسیایی پاریس شد. الیاده پس از جنگ جهانی در سوربن و اغلب دانشگاههای اروپا و دانشگاه شیکاگو امریکا تدریس کرد. الیاده در دهه آخر عمرش، طرحریزی و نظارت بر تألیف و تدوین دائرةالمعارف دین را برعهده داشت تا اینکه پس از تکمیل این دائرةالمعارف و درست یک ماه بعد از نگارش پیشگفتار خود بر آن در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ درگذشت.
قسمتی از کتاب هزارتوی آزمونهای دشوار:
پدر شما یک افسر ارتش بود. لطفا بیشتر درباره خانوادهتان صحبت کنید؟
من خودم را یک دورگه میدانم. پدرم اهل مولداوی است و مادرم از اهالی اولتنيا. در فرهنگ رومانی، مولداوی نماد احساساتی بودن، مالیخولیا، علاقه به فلسفه و شعر و انفعال در برابر زندگی است. با وجود این، به نظر من مولداویاییها نه مجذوب برنامههای نظری سیاسی و انقلابی هستند و نه به سیاست علاقه دارند. من این ویژگی مولداویایی را از پدربزرگم به ارث بردهام که یک دهقان بود. افتخار میکنم که بگویم من سومین نسل از خانوادهای هستم که پابرهنگی را رها و کفش به پا کرد، زیرا پدربزرگم معمولا برهنه پا بود یا او پینچیه چیزی شبیه به صندل های امروزی، می پوشید.
زمستانها یک جفت چکمه بسیار بزرگ میپوشیدم. این عبارت در رومانی بسیار رایج است: «نسل دوم، سوم یا چهارم کفش به پا» من نسل سوم کفش به پا بودم. به هر حال میراث مولداویایی من ریشه گرایش من به مالیخولیا، شعر، متافیزیک -یا به بیان دیگر، گرایش من به «شب» را شکل داده است. در مقابل، خانواده مادری من از اهالی اولتنها بودند. ایالتی در غرب کشور و هم مرز با یوگسلاوي. اهالی آن جا، آدمهای بلند پرواز و پرجنب وجوشی هستند و اسبها را عاشقانه دوست دارند و نه تنها کشاورزی میکنند بلکه، هایدوک، یعنی بازرگاناند: و در کار فروش اسب هستند – گاه حتی اسب میدزدند! این قوم سرزندهترین، پرانرژیترین و یا حتی ممکن است بگویید وحشیترین قوم در میان اقوام رومانیایی هستند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.