سبد خرید

نامه‏‌های عزیز نسین و همسرش مرال چلن

ناشر : نگاهدسته: ,
موجودی: موجود در انبار

65,000 تومان

تو از من جدا نشدی، من عضوی از وجود تو بودم که قطع‌اش کردی، تکه تکه‏‌اش کردی، تقسیم‌اش کردی و تکه بزرگ‏تر را برداشتی و با خود بردی. هرکجا که می‏‌خواهی برو؛ به هرکجا که می‏‌خواهی فرار کن؛ هرقدر می‏‌خواهی به دوردست‏ها برو؛ نمی‏‌توانی من را از تکه‏‌ای که با خود برده‏‌ای جدا کنی.

تعداد:
مقایسه



نامه‏‌های عزیز نسین و همسرش مرال چلن

درباره نویسنده عزیز نسین:

عزیز نسین (Aziz Nesin)‏ نویسنده کتاب بچه‌های آخرالزمان، با نام اصلی مِحمِت نُصرَت (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ – ۶ ژوئیه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه بود.

پس از خدمت افسری حرفه‌ای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهده‌دار شد. دیدگاه‌های سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شده‌اند. بسیاری از داستان‌های کوتاه او را ثمین باغچه‌بان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کرده‌اند. عزیز نام پدرش بود و او این نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. همچنین نسین در زبان ترکی به معنای تو چه کاره ای یا تو چه هستی است.

او در سال 1949 طنزی سیاسی نوشت که به واسطه نوشتن آن دو شاکی نامدار پیدا کرد. این دو شاکی شاه ایران یعنی محمدرضا شاه پهلوی و ملک فاروق دوم (پادشاه مصر) هستند. او به خاطر قلم منتقدانه خودش بیش از 200 بار به دادگاه احضار شده است و به خاطر شکایت شاه ایران نیز به شش ماه حبس محکوم شد و به زندان رفت.

در سال‌های پایانی زندگی، عزیز نسین به مبارزهٔ روزافزون با آنچه نادانی و افراطی‌گری دینی می‌خواند پرداخت. او به آزادی بیان و حق انتقاد بدون چشم‌پوشی از اسلام معتقد بود. بعد از فتوای سید روح‌الله خمینی برای قتل سلمان رشدی، نسین ترجمهٔ کتاب آیات شیطانی را آغاز کرد. این مهم منجر به مورد هدف قرار گرفتن وی از سوی گروه‌های افراطی اسلامی شد. در ۱۹۹۳ هتلی را در شهر سیواس آتش زدند و سبب مرگ ۳۷ نفر در واقعهٔ کشتار سیواس شدند. خود نسین از این جریان جان سالم بدر برد.

درباره کتاب نامه‏‌های عزیز نسین و همسرش مرال چلن:

عزیز نسین، نویسندۀ مشهور ترکیه در سال ۱۹۱۵ در هیبلی آدا، یکی از جزایر سرسبز استانبول به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۵ در محلهٔ آلاچاتی شهر ازمیر بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت. او دوبار ازدواج کرد. از همسر اولش ودیعه خانم صاحب دو فرزند به نام‏های اویا و آتش شد. ودیعه خانم زمانی که عزیز نسین در زندان بود از او طلاق گرفت. بار دوم با مرال چلن ازدواج کرد. ثمره این وصلت نیز دو فرزند پسر به نام‏های علی و احمد بود. عزیز نسین و مرال چلن نیز در طول تقریباً ۲۵ سال زندگی مشترک دوبار از هم جدا شدند.

نسین که بیشتر کتاب‏‌هایش به فارسی ترجمه و منتشر شده است، در ایران با طنز دلنشین و درعین حال تلخ اجتماعی شناخته می‌‏شود؛ اما در کتاب حاضر که شامل نامه‏‌های او و همسر دوم‌اش مرال چلن است خبری از آن طنز گزنده نیست. نامه‏‌نگاری‏‌ها، همه جدی و مربوط به اوضاع خانوادگی و مشاهدات این زوج، مخصوصاً عزیز نسین در سفرهای خارجی‏‌اش می‏‌باشد. اولین نامۀ این مجموعه تاریخ آپریل ۱۹۵۸ را دارد و آخرین آن هم در سپتامبر ۱۹۸۳ نوشته شده است.

مطالعهٔ نامه‏‌های نویسندگان بزرگ معمولاً آسان و شیرین است و همین طور عبرت آموز؛ خوانندگان این قبیل آثار درمی‌یابند که چهره‏‌های شاخص ادبی نیز در زندگی شخصی خود همانند دیگران گرفتار مسائل روزمره و فراز و نشیب‏‌های زمانه بوده و با کلنجار رفتن با تنگناها موفق به خلق آثار بزرگ شده‏‌اند.

در انتشار نامه‌‏های موجود در این کتاب که به سعی و کوشش احمد، پسر عزیز نسین انجام شده، زمان تقریبی نگارش آنها لحاظ می‌‏شود اما این به معنی توالی حوادث نیست. از مطالعۀ نامه‏‌های حاضر درمی‌‏یابیم که عزیز نسین بدون تردید نویسندۀ پرکار و منظمی بوده و همواره بیم آن داشته که عمرش به بطالت سپری شود. به همین دلیل مدام در حال یادگیری و یاد دادن و نوشتن و مطالعه بوده است.

قسمتی از کتاب نامه‏‌های عزیز نسین و همسرش مرال چلن:

هفتم آپریل ۱۹۵۸

عزیزم

از وقتی رفتی خوب نبودم. اما امروز بهترم. آب و هوای آنکارا مریضم کرد.

در اینجا یک تصمیم قطعی گرفتم. هرچه بادا باد، در استانبول تئاتری تأسیس خواهم کرد. می‌دانم کار ساده‏ای نیست، زمان‏بر است؛ اما اگر پی‏اش را بگیریم انجام خواهد شد. عزم‏ام برای این کار جزم است.

بگذار کارهای روزانه‌‏ام را برایت بگویم. شب کار می‏کنم. برای آک بابا، مجله‏‌های اینجا و برای اولوس می‌‏نویسم. نمایش را تازه امشب شروع کردم. اول می‏‌خواهم “پتو” را تمام کنم. بعد “جنگ و صلح” را بنویسم. صبح‏‌ها به دفتر اولوس می‏‌روم. نزدیک ظهر روزنامه‌‏های استانبول می‏‌رسد؛ آنها را می‏‌خوانم. ناهار را جایی می‏‌خورم و به هتل برمی‌‏گردم. دوشنبه و پنج شنبه بعد از اتمام کلاس به هتل می‌‏آیم. بعد از رفتن تو به تئاتر نرفتم.

چشمانم بر اثر آفتاب تند آنکارا مشکل پیدا کرده. همه شهر را در پی یافتن عینک آفتابی ارزان قیمت زیرپا گذاشتم؛ نبود. بالاخره یک عینک دست دوم به قیمت ۳۰ لیره پیدا کردم و خریدم. حالا بهترم.

می‌دانی من یک عینک آفتابی داشتم که شیشه‌‏اش شکسته بود. قاب آن عینک باید در یکی از کشوهای میزم باشد. آن را پیدا کن و بده شیشه‏‌اش را درست کنند. اینجا می‏‌گویند قاب عینک به این زودی‏‌ها نخواهد آمد. البته شیشه هست. حالا تا شیشه هم تمام نشده زودتر بده درست‌اش کنند. اگر خوشت آمد خودت از آن استفاده بکن.

واکسن بچه‌‏ها نتیجه داد؟ خیلی نگرانشان هستم. وقت‌اش که شد واکسن ترکیبی بعدی را هم زود بزنید. اینجا بیماری کودکان مخصوصاً دیفتری و سیاه سرفه بیداد می‏‌کند.

غروب بیست و هشتم آپریل به طرف استانبول حرکت می‏‌کنم. ظهر بیست و نهم آنجا هستم. باید بیایم. دلم برایتان خیلی تنگ شده است. چهارم می‌ برخواهم گشت.

روز عید حتماً به دیدار پدرم بروید. اما چطور؛ خوب است روز عرفه همه با هم بروید و روز اول عید برگردید. از الان در فکر مقدماتش باشید. مطمئناً بدون ماشین نمی‌‏شود؛ حتماً با ماشین بروید.

به عدالت جیمجوز تلفن کن. شماره‌‏اش در دفترچه هست. بگو که همسرم هستی و من هم در آنکارا هستم. همین طور بگو که سی‏‌ام آپریل می‌‏آیم و بعد دوباره به آنکارا بازخواهم گشت. از طرف من بپرس برای ترجمۀ نمایش چقدر باید بپردازیم.

درخواست دیگری هم از تو دارم. یکی از کلاسورهای قرمز رنگ مربوط به “ترجمه‏‌های فرانسوی” است. همه داستان‏‌های ترجمه شده به فرانسه را داخل یک پاکت ضخیم بگذار و با پست سفارشی برای من بفرست. من همۀ آنها را با خود نیاورده‌‏ام. اینجا می‏‌خواهم پول بدهم تایپ کنند و به فرانسه بفرستمشان. همین طور روی یکی از پوشه‌‏ها نوشته‏‌ام “نامه‏‌های مهم”. نامۀ عادل گابای که از زوریخ برایم نوشته را پیدا کن. در آنجا نشانی دو کتابفروشی آمده که لازمشان دارم. این نامه را هم داخل همان پاکت بگذار.

مهم‏تر از همه این که برای دریافت “کارت زرد” به نامه‌‏ای نیاز است که نشان دهد دو سال برای آک بابا، دولموش، و روزنامه نو مطلب نوشته‌‏ام. احتیاجی به نام مطالبی که در روزنامه نو منتشر شده نیست. فقط نامه‏‌ای از آنها بگیر که گواهی کنند از تاریخ … تا تاریخ …. تعداد …. لطیفه‏‌ام را منتشر کرده‌‏اند. در روزنامه نو باید هالوک یتیش را ببینی. تعداد مطالب منتشر شده در دولموش و آک بابا را خودت مشخص کن. در دفتر دولموش، کمال هست، کمک‌ات می‏‌کند. تا وقتی بیایم اینها را آماده کن. باقی کار با من. عکس منتشر شده‌‏ام در اولوس را برایت می‌‏فرستم.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

440

زبان

موضوع

شابک

9786003767386

وزن

415

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Democracy for the Few
1974
9th edition-2010

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نامه‏‌های عزیز نسین و همسرش مرال چلن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب