مغالطههای پرکاربرد (۴۴ ترفند کثیف برای برنده شدن در بحثها)
درباره نویسندگان ریچارد پل و لیندا الدر:
دکتر ریچارد پل (Richard Paul) طرفدار برجسته تفکر انتقادی بود و با آثار خود،، متفکر برجسته در این زمینه است. وی در سال 1980 مرکز تفکر انتقادی را پس از تاسیس “بنیاد تفکر انتقادی” در دانشگاه ایالتی سونوما تأسیس کرد. او مفاهیم ، اصول و نظریه های اساسی را برای یک برداشت قوی و عادلانه از تفکر انتقادی تدوین و معرفی کرد. پاول بیش از دویست مقاله و هفت کتاب درباره تفکر انتقادی تألیف کرد. وی در طول 35 سال فعالیت خود به عنوان رهبر جنبش تفکر انتقادی کارگاه های آموزشی را به صدها هزار مربی ارائه داد.
دکتر لیندا الدر (Linda Elder) یک روانشناس آموزشی و دارای شهرت بین المللی در تفکر انتقادی است که هم روانشناسی و هم تفکر انتقادی را در سطح آکادمیک آموخته است. وی به مدت 25 سال رئیس بنیاد تفکر انتقادی و مدیر اجرایی مرکز تفکر انتقادی بوده است. او علاقه خاصی به رابطه اندیشه و احساسات و همچنین شناخت و عاطفه دارد و یک تئوری اصلی درباره مراحل رشد تفکر انتقادی تدوین کرده است. آلدر چهار کتاب در زمینه تفکر انتقادی و نیز 23 عنوان در کتابخانه “کتابخانه راهنمای اندیشمند” را تالیف کرده است.
درباره کتاب مغالطههای پرکاربرد:
کتاب مغالطههای پرکاربرد جلد سوم از مجموعه «راهنمای اندیشهورزان» است که به چهل و چهار روش فریب دادن برای پیروزی در بحث و مشاجره پرداخته و مفهوم مغالطه و مغالطهگری در بحث را به صورت گسترده توضیح داده است. «مغالطه» یکی از مفهومهای مهم در زندگی انسان است؛ زیرا بخش بزرگی از اندیشیدن انسان خودفریبی یا دیگرفریبی است. انسان در حالت طبیعیاش به سمت حقیقت حرکت نمیکند و حتی دوستدار حقیقت نیست؛ خودش را دوست میدارد و چیزهایی را که به او خدمت میکنند و او را بهتر از آنچه هست نشان میدهند و خواستههایش را برآورده میکنند؛ چیزهایی را دوست میدارد که عاملهای «تهدیدکننده» او را شناسایی و نابود میکنند. دستکم دو شیوه برای مطالعۀ مغالطهها وجود دارد. یکی شیوۀ سنتی است.
در شیوۀ سنتی، نشان میدهند که از چه راههایی میتوان استدلالهای ناصحیح را صحیح جلوه داد؛ این راهها را تعریف میکنند، دربارۀ آنها توضیح میدهند، و نمونههایی از آنها را ذکر میکنند. شیوۀ دیگری نیز وجود دارد که عمیقتر است؛ در این شیوه، ارتکاب مغالطه به تلاش انسان برای تحقق منافع و امیال نامعقولش ربط داده میشود. با شیوۀ نخست، دانشجویان صرفاً اسم و تعریف مغالطهها را بهخاطر میسپرند و چیز زیادی یاد نمیگیرند. همان اسمها و تعریفها را هم بسیار زود فراموش میکنند. ذهنشان تا حد زیادی دستنخورده باقی میماند و بنابراین دگرگونیِ اساسیای در ذهنشان رخ نمیدهد. اما شیوۀ دوم کمک میکند تا دانشجویان بینشی ماندگار به شیوۀ کار ذهن در این زمینه پیدا کنند؛ اینکه ذهن انسان چگونه برای پیش بردن هدفهایش از استدلالهای ناصحیح و «ترفند» های فکری استفاده میکند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.