فلسفه تنهایی
درباره نویسنده لارس اسونسن:
لارس اسونسن (Lars Svendsen) نویسنده کتاب فلسفهی تنهایی، زادهی 16 سپتامبر 1970، فیلسوف و نویسنده ای نروژی است. او استاد دپارتمان فلسفهی دانشگاه برگن در کشورش است. او چندین کتاب به رشتهی تحریر درآورده که همگی با بازخوردهای مثبتی رو بهرو شده و به بیست و دو زبان ترجمه شدهاند.
درباره کتاب فلسفه تنهایی:
آدمها به این دلیل زیاد به معنا و مفهوم «تنهایی» فکر میکنند که همگی تجربۀ دستاول و دائمی از آن دارند. تنهایی احساسی است که همهمان از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی که انگار همه همبازی داشتند بهجز ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان میخواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچکس را نمیشناختیم و دور و برمان پر از آدمهایی بود که سخت گرمِ صحبت با هم بودند؛ از آن شبی که کنار همدممان به خواب رفتیم اما نمیدانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم. با وجود اینکه تنهایی حسی آشناست، پرداختن به آن در دنیای شدیداً اجتماعی امروز امری دشوار است. در حقیقت هر کجا انسان باشد، تنهایی نیز وجود دارد. تنها در خانه، تنها در میان انبوهی از افراد مختلف.
برای بسیاری از ما تنهایی میتواند بر کیفیت زندگی روحی و روانی و حتی سلامت جسمیمان تأثیر بگذارد. اما همچنین بهترین لحظات زندگیمان میتواند در زمان تنهاییمان رخ دهد. زمانی که اندیشهای ناب تمام وجودمان را فرا میگیرد؛ اندیشهای که میتواند جایگاه ما را در زندگی آیندهمان مشخص کند. اما تنهایی چیست؟ بر روی چه کسی تأثیر میگذارد؟ سبب تنهایی چیست؟ تنهایی چگونه پدید میآید و چگونه ناپدید میشود؟
لارس اسونسن در کتابش، «فلسفۀ تنهایی»، با در نظر گرفتن نکات کلیدی در درک و دریافتهای قبلی از تنهایی در کنار یافتههای تجربی رشتههای دیگر، به بررسی احساس تنهایی و تحلیل مفهومی آن میپردازد. و جنبههای تاریک و روشن آن را بررسی میکند. اثری که مطالعۀ آن برای تمام کسانی که میخواهند درک عمیقتری دربارۀ ماهیت وجودیمان داشته باشند، ضروری است.
قسمتی از کتاب فلسفه تنهایی:
آدمهای تنها بیشتر خودشان دلشان میخواهد تنها باشند چون نمیخواهند بهای روحی و روانی با دیگران بودن را بپردازند. آنها به آدمها آلرژی دارند و ازشان زیادی متاثر میشوند. دیوید فاستر والاس
آدمهای تنها چه کسانی هستند و جمعیتشان چقدر است. پاسخ به این سوال هیچ راحت نیست؛ چرا که تنهایی برخلاف تک و تنها افتادن پدیدهای ذهنی و روحی است و سنجش آن براساس معیارهای عینی ممکن نیست. بنابراین باید از معیار و محک ذهنی بهره برد و عدد و آماری که به دست میآید، مشخصا بستگی به معیاری دارد که ملاک سنجشمان قرار میدهیم.
بدیهیترین روش این است که از خود مردم بپرسیم که احساس تنهایی میکنند یا هیچ وقت احساس تنهایی کردهاند یا نه. اما حتی وقتی میخواهیم آدمهای تنها و غیرتنها را از همدیگر تشخیص بدهیم، باز هم به هیچ وجه نمیتوانیم خط فارقی میانشان بکشیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.