شکارچی در سایهروشن زندگی
درباره نویسنده ایوان تورگینف:
ایوان تورگینف (Ivan Turgenev) نویسنده کتاب شکارچی در سایهروشن زندگی، با نام کامل ایوان سرگئییویچ تورگنیف (زاده ۹ نوامبر ۱۸۱۸ در استان اریول، روسیه – درگذشته ۳ سپتامبر ۱۸۸۳ در بوگیوال؛ حوالی پاریس) رماننویس، شاعر و نمایشنامهنویس روس بود که نخستین بار کشورهای غربی را با ادبیات روسی، آشنا کرد. آثار او تصویری واقعگرایانه و پر عطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانهای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه، که در تقلای سوقدادن کشور به عصری نوین بودند، ارائه میدهد.
این نویسندهٔ اجتماعی روسی وضع زندگی هممیهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و طبقات ملی بودند در نوشتههای خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان دادهاست. کتابهای معروف او چون «شکارچی در سایهروشن زندگی»، «مین بکر» و غیره انتقاد شدیدی از رژیم غلامی دهقانان است که در دوره تزاری معمول بود.
تورگنیف سالهای زیادی را در غرب اروپا گذراند چرا که او به عنوان یک لیبرال از یکسو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانفها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابیگری رادیکال را در جریان میدید.
درباره کتاب شکارچی در سایهروشن زندگی:
شکارچی در سایهروشن زندگی که با نامهای دیگری همچون شکارچی در سایه و خاطرات یک شکارچی هم شناخته میشود، مجموعهای از داستانهای کوتاه از نویسنده و شاعر بزرگ روسی، ایوان تورگنیف میباشد که در سال ۱۸۵۲ نوشته شد و به عنوان یکی از عمدهترین آثار وی شناخته میشود که در معرفی و شهرت تورگنیف، نقش بسزایی داشت. این اثر نویسنده، بر پایهٔ سنت واقعگرایی روسی نوشته شده که بر پایهٔ آن، راوی داستان معمولاً با مردم ارتباط نزدیکی برقرار میکند و با آنها به معاشرت میپردازد.
واقعگرایی خاص تورگینف، در بیان حقایق رویاروی او یا به بیان دقیقتر، توانایی تمرکز چندان دقیق او بهمثابه نویسنده که سبب میشود موضوع، بیواسطگی شورانگیزی یابد، بهگونهای تحسینبرانگیز در علفزار بژین حاصل شده است. توصیف آغازین داستان از یکی از روزهای ماه ژوییه، نمونهای بسیار درخشان از کار تورگینف است. تصویری که تورگینف ارائه میدهد جادوی خاصی دارد و نمایانگر آن است که چنین روزهای زیبایی از ماه ژوییه، بخشی از معصومیت دوران کودکیاند که در جادوی خاطرات پنهانند:
آن روز، روزی زیبا از ماه ژوییه بود، از آن روزها که پس از پایداری هوا بهمدت دراز پدید میآید. از صبح آسمان صاف است و آفتاب که مثل صورتی ملایمی میگسترد، چون آتش زبانه نمیکشد. این آفتاب ــ که نه همچون زمان خشکسالی سوزان، آتشین و گداخته، و نه همچون پیش از توفان، سرخ تیره است، بلکه روشن و بهگونهای زیبا درخشان است ــ نرمنرمک به دنبال ابری دراز و تُنُک میرود، پرتو سرشارش را میتاباند و در غبار بنفش کمرنگ آن غوطه میخورد. حاشیه بالایی لطیف ابر دراز، در روشنایی تابش مارپیچ پدیدار میشود. پرتو آن همانند پرتو نقره جلاخورده است. و آنگاه دیگر بار شعاعهای بازیگوش پیدا میشوند ــ تو گویی آفتاب بزرگ بال درمیآورد و شادمانه و پُرشکوه میتابد.
قسمتی از کتاب شکارچی در سایهروشن زندگی:
هرکس که برحسب اتفاق از بخش بولخوف به منطقه ژیردرا سفر کرده باشد، بیتردید از تفاوتهای چشمگیر میان طبیعت مردم استان اورلف و کالوگا (Kaluga) به شگفت افتاده است. دهقان اورلفی ریز اندام است با شانه گرد، افسرده سیماست و نگاهی اخمو دارد و در کلبه محقری از چوب سپیدار بسر می برد و بیگاری میکند. بده بستانی ندارد، خورد و خوراکش ناچیز است و چارق پا میکند، حال آنکه دهقان کالوگایی که اجاره میپردازد، در کلبهای جادار از چوب سرخس زندگی میکند، بلند قامت است و شاد و گستاخ با چهرهای پاکیزه و روشن به آدم مینگرد.
به بده بستان روغن و کتیرا مشغول است و روزهای جشن پوتین به پا میکند. روستای اورلف (درباره بخش خاوری استان اورلف سخن میگویم) معمولا در میان کشتزارهای شخم خورده و نزدیک آبکندی است که کم و بیش به صورت آبگیر گل آلودی درآمده است. جز چندتایی جاروی خودرو که همیشه در دسترس اند و یکی دو درخت غان بیحال، تا فرسنگها درختی دیده نمیشود و کلبههایی با بام پوشالی کنار هم قرار دارند. یک روستای کالوگایی، به عکس، کم و بیش با جنگل احاطه شده است، کلبهها فاصله بیشتری از هم دارند و راحت ترند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.