سبد خرید

سقف کاغذی

ناشر : علیدسته: , , ,
موجودی: ناموجود

140,000 تومان

این بار باور دارم که می‌توانم دوباره زندگی کنم، دوباره عشق بورزم، دوباره شاد باشم. دوباره امیدوار بودن را دوست داشته باشم و عاشق باشم. این بار باورهایم تفاوت دارد، این بار حسرت نمی‌خورم تا آه بکشم! این بار حرف‌هایم را می‌زنم تا بغضی برای اشک ریختن نداشته باشم. تو هم باور کن، باور کن که می‌توانی عاشق باشی که می‌توانی زندگی جدیدی را از بدو تولد جدید خود آغاز کنی. من باورهایم، اعتقاداتم و تفکراتم را عاشقانه دوست دارم. تفکرات من باورهایم هستند و باورهایم اعتقاداتم را در بر می‌گیرد و اکنون من در آستانه‌ی متولد شدنم، چون باور دارم می‌توان دوباره از نو شروع کرد و زندگی نمود.

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




سقف کاغذی

درباره کتاب سقف کاغذی:

رمان سقف کاغذی روایتگر آدم‌هایی‌ست که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می‌زنند، از دختر پرآوازه‌ای که با یک گذشته نامعلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار می‌شه، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هرکاری می‌زنه …

قسمتی از کتاب سقف کاغذی:

این اتاق همیشه یکی از آرزوهای دور من بود. در این اتاق اجازه می‌دادم رویاهای دخترانه و جوانم پر و بال بگیرند. در خیالم مهندس یک پیر مرد مهربان، اما جدی بود. جاسیگاری‌اش همیشه دو نخ سیگار بیشتر نداشت که بوی همان دو نخ تمام فضای اتاق را پر می‌کرد. تصورم همیشه از او این بود که کنار پنجره‌های سرتاسری اتاقش درحال سیگار کشیدن ایستاده و به منظره‌ی روبه‌رو خیره شده، محکم و استوار! آنقدر در ذهنم محترم بود که نمی‌توانستم هیچ ذهنیت بدی نسبت به او داشته باشم.

آلارم گوشی‌ام به صدا درآمد. دیگر زمانی برای فکر کردن نبود. بعد از مطمئن شدن از قفل اتاق‌ها و طبقات، از شرکت خارج شدم. نمی‌دانم چرا دلم نمی‌خواست امشب به خانه برگردم. شاید به خاطر این که می‌دانستم کسی چشم انتظارم نیست تا نگران دیر رسیدنم باشد. از این واقعیت تلخ، کمرم تیر کشید.

آهسته قدم بر می‌داشتم. به کوچه‌ی تنگ و باریکمان رسیدم، مثل همیشه ساسان در حال دید زدن و تخمه شکستن بود. وقتی نزدیک شدم، پشت چشم نازک کرد و سرش را به سمت مخالف چرخاند. وضعیتم خنده‌دار بود. این پسر که کارش دید زدن این و آن بود و ادعای عاشقی هم داشت، از ترس اهالی محل نیم نگاهی به من نمی کردا

آهی کشیدم. فقط به خاطر آقاجون…

بدون توجه به نگاه سنگین ساسان پشت سرم، کلید را در قفل چرخاندم و وارد شدم. یک راست به سمت زیرزمین رفتم. در حال آماده شدن برای خواب بودم که اعظم برای شام صدایم زد. تعجب کردم، از زمان شام من گذشته بود. فکر نمی‌کردم امشب شام داشته باشم. دلم گواه بد می‌داد. از ترس استرس گرفته بودم و با پاهای لرزان پشت در ایستادم. بعد از چند نفس عمیق در زدم و اعظم گفت…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

752

زبان

موضوع

,

شابک

9789641935421

وزن

830

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سقف کاغذی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...