سطح (نقاب 96)
درباره نویسنده اولیویه نورک:
اولیویه نورک (Olivier Norek) نویسنده کتاب سطح، نویسنده فرانسوی داستان جنایی است. او در سال 1975 در تولوز به دنیا آمد. او به عنوان یک امدادگر در گویان و یوگسلاوی سابق خدمت کرد. او پلیس شد و به مدت 18 سال خدمت کرد و در نهایت به درجه سروانی در ناحیه سن-سن-دنیس رسید.
رمانهای جنایی او در فرانسه پرفروشترین رمانهای او بوده است و اولین کتاب از سهگانههای بانلیو او با نام کد 93 توسط نیک کایستور به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات Maclehose Press با عنوان The Lost and the Damned منتشر شده است. در این سریال کارآگاه پلیس خیالی کاپیتان کاست حضور دارد.
درباره کتاب سطح:
در صندلی عقب ماشینی که با سرعتی سرسام آور در کوچههای پاریس پیش میرفت، دو نفر، در حالی که به چپ و راست میافتادند، میکوشیدند سلاح را از دستش بیرون بکشند.
خون فراوانی همه جا پاشیده شده بود و صورت او، خداوندا، چه صورتی! یک سلاخی واقعی… اینجا و آنجا، از رگهای گشوده و بیرون زده، دانم خون میریخت. و گونه راستش تقریبا به تمامی پاره شده بود و لبها تشنج درد آلودی داشتند. راننده فریاد کشید:
«لامصبها! نمیخوام از بدشانسی یه گلوله نصیبم بشه. هفت تیرش رو از دستش بیرون بکشین!»
چراغ قرمز نادیده گرفته شد. اتومبیلی که از سمت راست رسید نتوانست کاملا ترمز بگیرد و با صدای قژژژ نومیدانه تایرها، بخشی از گلگیرشان را کند.
آنها تا میتوانستند روی انگشتهای او فشار میآوردند. آنها را میکشیدند، از هم جدا میکردند، ولی بینتیجه بود. دست در اطراف قبضه سلاح خشک شده بود. انگشتی که روی ماشه قرار داشت، در هر چرخش یا تکان ماشین میتوانست یک فشنگ ۹ میلی متری را تصادفی شلیک کند.
قسمتی از کتاب سطح:
ساعت ۵ و ۵۹ دقیقه. مأموران پلیس با لباس شخصی جلوی در شماره ۲۲ طبقه دوم یک ساختمان مخروبه و نیمه تاریک حومه ایستاده بودند. ساعت قانونی دستگیری شش صبح است. یک دقیقه قبل از آن معادل است با خطای رویه قضایی و تمامی تحقیق پلیسی را بیحاصل میکند. واحد مواد مخدر تفنگ ساچمهای و تپانچههای شلیک الکتریکی را بیرون کشیده بودند. وسيله شکستن در آپارتمان در طرفین در قرار داشت و آماده ضربه زدن بود. شصت ثانیه با گندی سپری شد، برخلاف هیجان دلهرهآمیزی که مأموران احساس میکردند، سکوت سنگین برقرار بود و فقط صدای خش خش لباسها در حرکات بیصبرانه آنها به گوش میرسید.
آنها خشابهایشان را وارسی کردند. تسمههای جلیقه ضدگلولهشان را محکم بستند. نقشه مداخله و نیز نقشه آپارتمان را که از طریق ثبت اسناد ساختمانهای بلند، در اختیارشان قرار گرفته بود، به یاد آوردند. راهرو، اتاق نشیمن، اتاق خواب سمت چپ، آشپزخانه سمت راست، حمام در انتهای آپارتمان و چهار پنجره. به گفته مرد سرایدار، سگی وجود نداشت.
پنج و پنجاه و نه دقیقه. پلیسها، از چند هفته قبل، در تب و تاب این لحظه به سر برده بودند. سهان مرد آشغالی بود که کوکائین را با هروئین قاطی میکرد تا با اولین بالاکشیدن، طرف معتاد شود؛ موادفروش خبره و تبهکاری که خون بسیاری از رقبا را…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.