زمانی برای بخشش
درباره نویسنده جان گریشام:
جان گریشام (John Grisham) نویسنده کتاب زمانی برای بخشش، زادهی 8 فوریهی 1955، نویسندهی آمریکایی است. او ابتدا به تحصیل در رشتهی حقوق روی آورد و پس از اخذ مدرک این رشته از دانشگاه ایالتی می سی سی پی، مدتی به کار وکالت در شهر آکسفورد مشغول شد. مدتی نمایندهی مجلس در پارلمان ایالتی بود و پس از چند سال از کار کناره گیری کرد.
گریشام سالهاست به عنوان نویسندهی رمانهای حقوقی پرفروش در آمریکا مطرح است و آثار او به بسیاری از زبانهای زندهی دنیا از جمله فارسی هم ترجمه شدهاند و از اکثر کتابهای وی یک نسخه سینمایی نیز ساخته شده است. او تا کنون 23 رمان، یک کتاب غیرداستانی، یک مجموعه داستانی و یک کتاب نوجوانانه منتشر کرده است. «محافظان»، «شریک»، «تسویه حساب»، «بارانساز»، «شرکت» شماری از رمانهای موفق این نویسندهاند. کتابهای گریشام به 38 زبان ترجمه شده و 250 میلیون جلد از آنها در سراسر جهان به فروش رسیده است. گریشام در ویرجیانا و می.سی.سی.پی زندگی میکند.
درباره کتاب زمانی برای بخشش:
کلنتون، می سی سی پی 1990. جیک بریگنس زمانی که دادگاه او را به عنوان وکیل درو گمبل، پسر شانزده ساله ترسو متهم به قتل یک معاون محلی، منصوب میکند، خود را درگیر یک محاکمه عمیقاً تفرقه انگیز میبیند. بسیاری از افراد در کلنتون خواهان محاکمه سریع و مجازات اعدام هستند، اما بریگانس در تحقیاق عمیقی میکند و متوجه میشود که داستان چیزهای بیشتری از آنچه به چشم میآید وجود دارد. تعهد شدید جیک به نجات درو از اتاق گاز، شغل او، امنیت مالی و امنیت خانوادهاش را در خطر قرار میدهد.
قسمتی از کتاب زمانی برای بخشش:
در جنوب کلانتون، ده کیلومتر دورتر از جادهی قدیمی، خانهای کوچک و غمگین قرار داشت. از جاده که رد میشدی، خانه قابل دیدن نبود، اما از طریق راهی خاکی و پیچ دار می توانستی به خانه برسی. شبها که با اتومبیل به آن نزدیک میشدی، نور چراغ های اتومبیل ابتدا پنجره های جلویی و درها را نمایان می کرد، گویی هشداری بود برای عده ای که داخل خانه منتظر بودند. همین دور افتاده بودن خانه، بر وحشت آن میافزود.
مدت زیادی از نیمه شب یکشنبه گذشته بود که جوسی نور چراغ های اتومبیلی را دید. نور از خانه عبور میکرد و سایه هایی را روی دیوار به وجود می آورد، گویی خبر شومی در راه بود. وقتی اتومبیل کاملا نزدیک شد، دیگر سایه ها دیده نشدند. آنها که داخل خانه بودند، می باید ساعت ها از خواب عمیق شان گذشته باشد. اما خواب، در آن شب وحشتناک، غیرممکن بود.
جوسی روی کاناپه در گوشهای دنج نفس عمیقی کشید، سریع زیر لب دعایی خواند و به سمت پنجره رفت تا اتومبیل را ببیند. آیا فقط آمده بود چرخی بزند و برود؟ آیا مثل بقیهی شبها مست بود یا باز هم قصد داشت در خانه خودش را در الكل غرق کند؟ جوسی لباس نرم و وسوسه انگیزی پوشیده بود تا شاید ذهن مرد را کمی از خشونت دور کند و به سمت آرامش و عشق سوق دهد. قبلا هم این لباس را پوشیده و او خوشش آمده بود.
اتومبیل کنار خانه متوقف شد. جوسی او را دید که سکندری خوران از آن پیاده میشد. با دیدن این منظره، خودش را برای آنچه ممکن بود اتفاق بیفتد آماده کرد. به آشپزخانه، جایی که چراغش روشن بود، رفت و منتظر ماند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.