سبد خرید

ریاکار خوشبخت

ناشر : کتابسرای میردشتیدسته: , ,
موجودی: ناموجود

23,000 تومان

«می‌گویند، آن‌هایی که با ریجِنت خوش‌گذرانی و عیاشی کرده‌اند، تقریباً به اندازه‌ی نیمی از آن چه که لرد جورج هِل انجام داده، انجام نداده‌اند.

من خوانندگان خوب و نازنینم را با نقل شرارت‌های بزرگ او آزار نمی‌دهم، فکر درستی است، اما باید بدانند که او آدمی آزمند، مخرب و متمرد بود، متأسفانه بدون شک غالبأ پس از خواب مدت‌ها در کارلتن هاوس می‌نشست و قمار می‌کرد، و معمولاً بیش از آن‌چه که برایش خوب بود می‌خورد و می‌نوشید. آن‌چنان مشتاق پوشیدن لباس‌های قشنگ و مناسب بود که طبق عادت، چند هفته‌ی متوالی همانند کسانی که روزهای یکشنبه جامه‌ی ویژه‌ای می‌پوشند، لباس‌های بسیار زرق و برق‌دار و زیبایی بر تن می‌کرد. سی و پنج سالش بود، اما در نظر پدر و مادرش غم و اندوهی بزرگ به شمار می‌آمد. از همه بدتر این بود که…»

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




ریاکار خوشبخت

درباره نویسنده ماکس بیربوم:

ماکس بیربوم (Max Beerbohm) نویسنده کتاب ریاکار خوشبخت، با نام کامل سر هنری ماکسیمیلیان “ماکس” بیربوم (24 اوت 1872 – 20 مه 1956) مقاله نویس، پارودیس و کاریکاتوریست انگلیسی با امضای مکس بود. وی برای اولین بار در دهه 1890 به عنوان شیک پوش و طنزپرداز شناخته شد. طراحی‌های پیچیده و نقیضه‌هایش، تظاهر و تفاخر و در عین حال پوچی مستتر در زندگی معاصران ثروتمند و مشهورش را نشانه می‌گرفت. برادر ناتنی‌اش بازیگر و تهیه‌کننده بود و به همین واسطه، ماکس از کودکی به رفت و آمد با طبقه‌ی اشرافی عادت کرد. زمانی که در کالج مرتون آکسفورد مشغول تحصیل بود، مقالات طنزآمیزی می‌نوشت که در گاهنامه‌ی کتاب زرد منتشر می‌شد. اولین مجموعه‌ی ادبی‌اش کارهای ماکس بیربوم و اولین کتاب طراحی‌هایش کاریکاتورهایی از بیست و پنج آدم متشخص نام داشتند.

تنها رمان او با عنوان زلیخا دابسون که در سال 1911 منتشر شد، داستان عاشقانه‌ی طنزآمیزی را روایت می‌کند که در آکسفورد می‌گذرد. این رمان با استقبال عمومی گسترده‌ای مواجه شد. همچنین مجموعه داستان او با عنوان هفت مرد را شاهکاری در نوع خود تلقی می‌کنند. آثارش به تناوب در مجلات مختلف منتشر می‌شد و همچنین طراحی‌هایش در گالری کارفکس لندن به نمایش درمی‌آمد. از سال 1898 تا 1910 به‌جای جورج برنارد شاو عهده‌دار بخش نقد نشریۀ ساتردی ریویو شد‌. زمانی که دوباره به راپالو ایتالیا نقل مکان کرد. در سالهای آخر او به دلیل پخش‌های گاه به گاه رادیویی محبوب بود. کاریکاتورهای وی که معمولاً با قلم یا مداد با رنگ آمیزی آبرنگ خاموش ترسیم می‌شوند، در بسیاری از مجموعه‌های عمومی وجود دارد.

بیربوم در سال 1910 با بازیگری به نام فلورنس کان ازدواج کرد و در ایتالیا ساکن شد. به جز برگشتی کوتاه مدت به انگلیس در جریان جنگ جهانی اول و دوم، ایتالیا تبدیل به محل زندگی دائمی او گردید. در این کشور او کار مداوم را رها کرد. هر از گاهی طراحی می‌کرد و می‌نوشت و بیشتر، خودش را با نوستالژی انگلستان دوران ویکتوریا و کتابخانه‌ی مجللش سرگرم می‌کرد. در سال 1939 لقب سِر را دریافت کرد. همسر اولش در سال 1951 فوت کرد و بیربوم بعد از آن، باقی عمر را با منشی و همراهش الیزابت گذراند.

درباره کتاب ریاکار خوشبخت:

ریاکار خوشبخت داستان مردی را روایت می‌کند که زنی را با نقاب فریب می‌دهد تا با او ازدواج کند. این کتاب توسط جان لین در The Bodley Head در نیویورک و لندن در سال 1897 منتشر شد. در سال 1900 این داستان به عنوان نمایش صحنه‌ای در تئاتر سلطنتی لندن با بازی فرانک میلز و خانم پاتریک کمپبل تولید شد. در سال 1936 این نمایش در تئاتر اعلیحضرت با بازی ایور نوولو، ویوین لی، ایزابل جین و ماریوس گورینگ احیا شد.

قسمتی از کتاب ریاکار خوشبخت:

می گویند، آن هایی که با ریجنت خوش گذرانی و عیاشی کرده اند، تقریبا به اندازه ی نیمی از آن چه که لرد جورج هل انجام داده، انجام نداده اند.
من خوانندگان خوب و نازنینم را با نقل شرارت های بزرگ او آزار نمی دهم. فکر درستی است، اما باید بدانند که او آدمی آزمند، مخرب و متمرد بود. متاسفانه بدون شک غالبا پس از خواب مدت ها در کارلتن هاوس می نشست و قمار می کرد، و معمولاً بیش از آن چه که برایش خوب بود می خورد و می نوشید. آن چنان مشتاق پوشیدن لباس های قشنگ و مناسب بود که طبق عادت، چند هفته ی متوالی همانند کسانی که روزهای یکشنبه جامه ی ویژه ای می پوشند، لباس های بسیار زرق و برق دار و زیبایی بر تن می کرد. سی و پنج سالش بود، اما در نظر پدر و مادرش غم و اندوهی بزرگ به شمار می آمد.

از همه بدتر این بود که سرمشق و نمونه ی زیان باری برای دیگران بود. هرگز و هرگز نمی کوشید خلاف کاری ها و رفتار نادرست خود را پنهان کند؛ جوری که دیر یا زود همه می دانستند او تا چه حد نفرت انگیز و هولناک است.
در واقع، از این که نفرت انگیز و هولناک بود، در خود احساس غرور می کرد. کاپیتان تارله تن با توضیحی در کتاب « سیاهان و سرخپوستان جدید » اظهار کرد که رک گویی و صراحت زیاده از حد و لردمآبانه اش فضیلتی است و باید ما را راضی کند تا برخی از عیب ها و خطاهای زشت و ناپسندش را نادیده بگیریم.
اما برای خود من دردناک است تا درباره ی کسی که اکنون مرده اظهار عقیده ای بکنم. در واقع با این کار مخالفم.

اما از نظر من این رک گویی و صراحت فقط موقعی خوب است که اعمال خوب یا احساسات پسندیده را آشکار کند؛ در معرض دید گذاشتنِ اعمالِ زشت، خود نوعی شرارت است.
عاقبت لرد جورج هل تمام عیب ها و خطاهایش را جبران کرد، جوری که انگار هرگز در تمام دوران زندگی اش چنین کارهایی نکرده بود.
من دلیل غیبت عجیب و ناگهانی او را در قلمرو و گستره ی اجتماع فاش خواهم کرد، اجتماعی که در آن بسیار تغییر شکل پیدا کرده بود، اما دیگر هرگز دستخوش تغییری نگشت.
فکر می کنم خوانندگانم تصدیق خواهند کرد که هر داوری و قضاوت خصمانه ای که درباره ی او کرده اند، باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد؛ و احتمالاً بازپس گرفته شود.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

64

زبان

موضوع

, ,

شابک

9786227546101

وزن

100

جنس کاغذ

,

عنوان اصلی

The Happy Hypocrite
1896

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ریاکار خوشبخت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب