سبد خرید

روز ملخ

ناشر : فرهنگ نشرنودسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

120,000 تومان

روز ملخ به باور بسیاری از منتقدان بهترین رمان نوشته‌شده با درون‌مایهٔ هالیوود است، حاصل پنج سال مشاهدهٔ دقیق ناتانیل وست دربارهٔ هالیوود دههٔ اول سینمای ناطق. خانهٔ وست، درست مانند خانهٔ شخصیت اصلی روز ملخ، آپارتمانی بود محقر در هالیوود: زیارتگاهی با مناسک و شعائر پرجلال و جبروت، «کارخانهٔ رؤیاسازی» یک ملّت، با محصولاتی که میلیون‌ها نفر را در خلسهٔ تخدیرگونهٔ امیدهای واهی غرق می‌کرد. آب ‌و هوای مطبوع کم‌نظیر کالیفرنیا و حضور مشاهیر رؤیاساز شمار فراوانی انزواگزیدهٔ سودایی را به خود جذب می‌کرد.

شخصیت‌های به‌درستی پرداختهٔ روز ملخ مشتی انسان ماشینی خشن‌اند که جز دریدن هم کاری ازشان ساخته نیست. در اینجا آخرالزمان با دمیدن در صور وقوع عینی نمی‌یابد. انسان امریکایی وست در ویرانی و ویرانگری حیات فردی و اجتماعی، خود در کار گشودن فصل آخرالزمان است.

2 عدد در انبار

تعداد:
مقایسه



روز ملخ

درباره نویسنده ناتانیل وست:

ناتانیل وست (Nathanael West) نویسنده کتاب روز ملخ، با نام اصلی ناتان واینستاین (۱۷ اکتبر ۱۹۰۳ – ۲۲ دسامبر ۱۹۴۰) نویسنده و رمان‌نویس اهل ایالات متحده آمریکا بود. وست در خانواده‌اي نسبتا مرفه زندگي مي‌كرد، او تحصيلات دانشگاهي چنداني نداشت اما هرگز دست از مطالعه و يادگيري نكشيد، به دليل مرگ زودهنگامي كه در اثر يك تصادف در جواني برايش رخ داد، تنها چهار رمان از خود به جاي گذاشته است، هرچند تا زمان حياتش به شهرت چنداني دست نيافت، كه تنها دليل آن را مي‌توان حجم كم رمان‌هايش دانست، اما پس از آن با وقوع اتفاقاتي آثارش مورد توجه واقع شد و شهرتي بالا پيدا كرد. از ويژگي‌هاي نوشته‌هاي وست، طنزيست كه به زيبايي به كار برده و جذابيت دوچنداني به رمان‌هايش بخشيده است.

درباره کتاب روز ملخ:

رمان «روز ملخ»، بیش از یک دهه بعد از تصادف مرگباری که منجر به درگذشت وست شد، مورد توجه منتقدان قرار گرفت و خود را در میان آثار اصیل ادبی جای‌‌ داد. این رمان، در فهرست صد رمان برجستۀ انگلیسی‌زبان قرن بیستم کتابخانۀ مدرن، رتبۀ بیست‌وهفتم را به خود اختصاص داد. مجلۀ تایمز نیز «روز ملخ» را یکی از صد اثر انگلیسی‌زبان برتر بین سال‌های ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ معرفی کرد. هارولد بلوم، منتقد فقید امریکایی، در کتاب خود با عنوان «آثار اصیل ادبی غرب» در فهرست آثار اصیل ادبی از این رمان نام ‌برده ‌است. در سال ۱۹۷۵ فیلمی به کارگردانی جان شلزینجر با اقتباس از رمان «روز ملخ» ساخته شد که با استقبال فراوانی از جانب مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد.

«روز ملخ» رمانی عجیب و غریب است که خواننده را مسحور خود می‌کند. ناتانیل وست این رمان را در واکنش به رکود اقتصادی بزرگ اوایل قرن بیستم امریکا به رشتۀ تحریر در‌آورد. روز ملخ رمانی است که شاید تسلی‌بخش به نظر نرسد، اما درحقیقت این‌طور نیست: ترکیبِ واقعیت‌گریزی و روابطِ رمان ذهن را کاملاً درگیر خود می‌کند، زبانی خلاقانه دارد، شخصیت‌های آن با رفتاری که بسیار شبیه به پانتومیم است چنان استادانه (در اغلب موارد به‌طرز مسخره‌ای) فریب می‌خورند که مخاطب را به تفکر وادار می‌دارند و او را برای دنبال‌کردن داستان ترغیب می‌کنند. تسلی خاطری، کاملاً واقعی، در سطرسطرِ رمان، حتی زمانی که شخصیت‌هایش تزلزل پیدا می‌کنند، لنگ می‌زنند و وامی‌روند، قابل لمس است (اگر فیلم‌های ترسناک هالیوود صحنه‌هایی به ترسناکی «روز ملخ» داشتند هیچ‌کس جرأت نداشت تماشایشان کند و تماشای صحنه‌های آن موجب تخلیۀ هیجانی با فریادی از ته دل می‌شد).

در دورانی که رکود اقتصادی امریکا را فلج کرده بود و صنعت فیلم‌سازی هالیوود با فیلم‌هایی که نمایشگر راحتی و رفاه بودند ــ راه نجاتی محبوب مردم برای گریز از واقعیت جامعه ــ در حال فربه شدن بود، وست تصمیم می‌گیرد هالیوود و دلقکانِ سیرک و مردهای گاوچرانش را به‌عنوان سناریوی «روز ملخ» انتخاب ‌کند. او تلاش می‌کند که در رمانش گوشۀ کوچکی از جاذبۀ مسحورکننده و خوش‌الحان هالیوودِ دوران رکود را نشان دهد. هالیوودِ رمانِ وست جایی است که در آنجا رؤیاها می‌میرند. او در این رویکرد با معنای خود، نوع غریبی از آسودگی و تسلی‌خاطر را بسیار ماهرانه گنجانده تا کاملاً قابل لمس باشد.

به استثنای سلبریتی‌های هالیوود، بقیۀ شخصیت‌های رمان را مشتی سیاهی‌لشکر شکل‌ می‌دهد ــ درماندگان، آدم‌های عجیب و غریب و خل و چل. این گروهِ لودگان، به همان میزانِ استودیوی فیلم‌سازی هالیوود که در آن آمد و شدِ می‌کنند، پوچ و توخالی هستند. آمد و شدِ سیاهی‌لشکرها هرج و مرجی غیرعادی ایجاد کرده‌ است که ممکن است به نظر مضحک بیاید، اما از جهاتی دیگر می‌تواند غیرقابل تحمل باشد.

تاد هکت مهم‌ترین شخصیت رمانِ وست، نقاشِ‌صحنه‌ای که اهل کالیفرنیای آفتابی است اما با تمام شخصیت‌های دیگر رمان فرق می‌کند، شاگرد سال‌اولی مدرسۀ هنر ییل، فاین اِست که قسم خورده قلمِ خود را وقفِ مردمی فریب‌خورده کند که با امیدی واهی به کالیفرنیا سرازیر شده‌اند تا خود را غرق در رؤیاهایی کنند که هالیوود وعده داده است اما چیزی جز سرخوردگی و ملال نصیبشان نمی‌شود. تاد، برخلاف سایر شخصیت‌های تصنعی که آدم‌هایی متظاهر با چهره‌های غیرواقعی هستند، واقعی است، مرد جوان پیچیده‌ای با مجموعه‌ای از ویژگی‌ها همانند جعبه‌های چینی تودرتو، یکی داخل دیگری.

اما او هم مانند دیگر شخصیت‌های رمان ــ هومر سیمپسون بازنشستۀ روان‌پریش، «آی‌وا»ی سنگین‌وزن که افتخار پنج پیروزی را با خود دارد، ارل شوپ کابویی کلاه‌به‌سر و اهل‌آریزونا، میگل دوست مکزیکی و خروس‌باز، اِی‌ب کیوزیک درستکار‌ْ دفترداری کوتوله و دعوایی ــ عاشق فِی اغواگر می‌شود؛ اما تاد از این عشق جان سالم به‌در می‌برد.

فی بازیگر نوجوان بلندپروازی است که تا ‌به حال فقط یک بار، آن‌هم به‌عنوان سیاهی‌لشکر، در فیلمی دوحلقه و فکاهی ایفای نقش کرده است. او با حرکاتی اغواگرانه مردها را اسیر خود می‌کند، ولی رفتاری بسیار بی‌رحمانه و ظالمانه‌ با آنها دارد. هرکسی می‌خواهد توجه فی را جلب کند مثل این است که با دست‌های خود سند مرگش را امضا ‌کند. بسیاری در داستان، مسحور و شیفتۀ اغواگری‌‌های او می‌شوند. حتی تاد نیز او را زنی دلربا می‌یابد.

«معاشرت با فی به این می‌مانست که حین اجرای نمایشی غیرحرفه‌ای و مهمل، پشت‌صحنه حاضر باشی. وقتی از جایگاه تماشاگران نمایش را می‌بینی، دیالوگ‌های احمقانه و موقعیت‌های مضحک حالت را به هم می‌زند، اما در پشت‌صحنه، با دیدن تدارکاتچی‌های خیسِ‌عرق‌ و سیم‌هایی که آن آلاچیق اجق‌وجق با تودۀ درهم و برهمِ گل‌های کاغذی رویش را سرپا نگه می‌دارند، همه‌چیز را می‌پذیری و آرزو می‌کنی نمایش موفق از آب دربیاید.»

رفتار مقلدانۀ کمرنگی را که فی و سایر شخصیت‌های ریاکار هالیوودیِ رمان از خود نشان می‌دهند صنعت فیلم‌سازیِ در حالِ شکوفاییِ هالیوود به کمک صورت‌های گریم‌شده‌ و پردۀ سینما‌‌‌‌‌‌‌ی بسیار پررنگ‌تر به تصویر کشیده ‌است. ممکن است شخصیت‌های رمانِ وست بیش از حد مضحک و احمق و مشکلاتشان به‌طورِ اغراق‌آمیزی مسخره به نظر بیایند، اما درعوض مخاطب را به دنبال خود می‌کشانند.

در «روز ملخ» با جامعه‌ای مواجه می‌شوید که با ازخودبیگانگیِ مضاعف به شکلی عجیب و غریب درآمده است: رشد بی‌امان رکود از جامعه آدم‌های عجیب و غریبی ساخت، آدم‌هایی که هیچ‌کدام نقشی در شکوفایی اسکناس‌های سبز نداشتند و حالا ستارگان بلندپایۀ هالیوود هم داشتند بقیۀ افراد این جامعه را به آدم‌های عجیب دیگری تبدیل می‌کردند.

هنگامی که رمان به پایانِ دیوانه‌وارش نزدیک می‌شود، ساعات‌ها پیش از اولین نمایش فیلمِ تاد، او خود را بیرون از سالن تئاتر می‌یابد (فلسفۀ سموئل تیلور کولریج در مورد خلاقیت را با تکان دادن سرش به سخره می‌گیرد) و به‌درستی پیش‌بینی می‌کند: با ظاهر شدن قهرمانان زن و مرد (ستارگان هالیوود داستان) جمعیت دیوانه خواهد شد.

او در میان اقیانوسی از سیاهی‌لشکرهای خشمگین در شهری که برای ستارگان ساخته شده بود به این‌طرف و آن‌طرف کشیده می‌شود تا اینکه از میان جمعیت بیرون می‌آید و پلیسی پیشنهاد می‌کند که او را به خانه برساند. صدای آژیر پلیس بلند می‌شود و به دلایلی تاد را به خنده می‌اندازد و او با تمام نیرو بنای درآوردنِ صدای آژیر را می‌گذارد. این صحنه فراری را به نمایش می‌گذارد که نشان از تخلیۀ احساسی و روانی تاد دارد:

«صدای آژیر آمبولانسی در خیابان پیچید. بانگ بلند شیونش جمعیت را بار دیگر به تکاپو انداخت و تاد با فشاری آهسته و پیوسته همراه جمعیت کشیده شد. چشمانش را بست و سعی کرد مراقب پای زخمی‌اش باشد. این بار، وقتی جمعیت دوباره ایستاد، تاد فهمید پشتش به دیوار تماشاخانه است. چشمانش را همچنان بسته نگه داشت و روی پای سالمش ایستاد. پس از مدتی که انگار ساعت‌ها طول کشید، انبوه جمعیت رفته‌رفته از هم باز شد و با موجی متلاطم دوباره به راه افتاد. مردم شتاب گرفتند و هجوم بردند. تاد سوار بر موج پیش رفت و سرانجام به پایۀ نردۀ آهنینی کوبیده شد، همان نرده‌ای که راه ماشین‌روی تماشاخانه را از خیابان جدا می‌کرد. شدت ضربه نفسش را بند آورد، با این همه، توانست نرده را بگیرد. با درماندگی به آن چسبیده بود و دست و پا می‌زد تا جمعیت دوباره او را به کام خود نکشد.»

قسمتی از کتاب روز ملخ:

اجارهٔ خانه ارزان بود چون مشتری زیادی نداشت. بیشتر کسانی که در آن ناحیه خانه اجاره می‌کردند مایل بودند سبک آن «اسپانیایی» باشد، اما سبک این یکی به گفتهٔ بنگاهی «ایرلندی» بود. به نظر هومر این خانه تا اندازه‌ای عجیب و غریب بود، اما بنگاهی اصرار داشت خانهٔ قشنگی است.

خانه به‌راستی عجیب و غریب بود. دودکش سنگی عظیم و بسیار کج و کوله‌ای داشت، با پنجره‌های کوچک جلوآمده که سایبان بزرگ داشتند و پشت‌بامی گالی‌پوش که با شیب زیاد در دو سوی در ورودی پایین می‌آمد. این در از چوب درخت صمغ بود که به رنگ بلوط دودداده رنگ‌آمیزی شده بود و روی لولاهای عظیمی سوار بود. لولاها با اینکه ماشین‌ساز بودند، اما به‌دقت کوبیده‌کاری شده بودند تا دست‌ساز به نظر بیایند. دقت و مهارت مشابهی برای پشت‌بام گالی‌پوش به کار رفته بود، چون نی یا گالی واقعی نبود، کاغذ نسوز سنگینی بود که به صورت راه راه رنگ‌آمیزی شده بود تا شبیه نی به نظر بیاید.

سلیقهٔ غالب که «اسپانیایی» بود، در اتاق نشیمن به کار رفته بود. دیوارها نارنجی کم‌رنگ با لکه‌های صورتی بود که چند درفش ابریشمی از نشان‌های خانوادگی به رنگ قرمز و طلایی به آنها آویزان بود. کشتی بادبانی اسپانیایی بزرگی هم روی تاقچهٔ بالای بخاری بود. بدنهٔ کشتی گچی بود و بادبان‌هایش کاغذی و دکل‌هایش سیمی. توی بخاری، گونه‌های متنوعی از کاکتوس در گلدان‌های مکزیکی با رنگ‌های شاد بود؛ بعضی از گیاهان از لاستیک و چوب‌پنبه درست شده بود. بقیه واقعی بودند.

اتاق با دیوارکوب‌های خاصی به شکل کشتی‌های بادبانی روشن می‌شد که لامپ‌های نوک‌تیز کهربایی‌رنگی از عرشهٔ آنها بیرون زده بود. میز لامپی داشت با حباب کاغذی که برای آنکه شبیه پوست حیوان شود به آن روغن زده بودند و رویَش کشتی‌های بادبانی بیشتری نقاشی شده بود. در دو طرف پنجره‌ها، پرده‌های مخمل قرمزی از نیزه‌های سیاه دوسر آویزان بود.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی کوچک

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

216

زبان

موضوع

,

شابک

9786004901314

وزن

180

جنس کاغذ

عنوان اصلی

The Day of the Locust
1939

دنیای سینما

The Day of the Locust
1975

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “روز ملخ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب