درباره عشق
درباره مقالات کتاب درباره عشق:
مقاله اول از مارتا نوسباوم، فیلسوف آمریکایی است که در زمینههای فلسفه، حقوق و اخلاق آثاری پدید آورده است و در حوزه فلسفه یونان و روم تخصص دارد. در مقاله او با عنوان «خطابه الکیبیادس» با خوانشی تازه از رساله ضیافت افلاطون روبرو میشویم. در این رساله مفهوم عشق افلاطونی مطرح میگردد و اساس آنکه بر همخوانی جانهاست، تاریخی پرمایه را در اندیشه غرب میگشاید.
مقاله دوم از رابرت سولومون است. این فیلسوف امریکایی مولف آثاری چون «هوسها»،«درباره عشق» و «در دفاع از حساس بودن» است و در مقاله خود به دفاع از احساساتی گری عاشقانه در برابر انتقادات فیلسوفانی پرداخته است که اینگونه تأثرات را تحقیر میکنند.
مقاله سوم از رابرت نوزیک است، این نظریهپرداز که بهواسطه آرایش در باب تئوریهای آگاهی نام بردار است، عشق را عاملی برای تشکیل هویت فرض میکند، هویت تازهای که معضلاتی متافیزیکی دربر دارد و موضوع این مقاله نیز بررسی ویژگیهای این هویت جدید است. در مقاله بعدی با عنوان «عشقهای مخاطرهآمیز» از آنت بایر، تعبیر «الهیاتی از عشق» در برابر تعبیر «طبیعتگرا» از این مفهوم قرار داده میشود، و عشق طبیعتگرایانه که بر مبنای فلسفه هیوم معنادار است، بر شقّ دیگر ترجیح داده میشود.
در مقاله آخر این مجموعه با عنوان «درباره آینده عشق: روسو و فمینیستهای رادیکال»، موضوع عشق از دیدگاه فمینیسم بررسی میشود. نویسنده این مقاله متخصص فلسفه حقوق است و در این نوشتار به نقد نظریات روسو در باب عشق میپردازد. از دید روسو رابطه عاشقانه، ارتباطی ویرانگر است، اما راپاپورت اثبات میکند آنچه عاشقی را به کنشی مخرب بدل میکند، ذاتی این عمل نیست، بلکه برآمده از روابط اجتماعی ناعادلانه است.
درباره کتاب درباره عشق:
داستان عشق عرفانی در فرهنگ اسلامی با شور عاشقانه زنی آغاز شد که شوریدهوار در میانه بازار میدوید: در یک دست مشعلی افروخته داشت و در دست دیگر کوزهای آب؛ بیخودانه میرفت تا با یکی دوزخ را فروبنشاند و با دیگری بهشت را بسوزاند، به این امید که آدمیان ازآنپس خداوند را نه از سر بیم و آز که از سر شوق ناب بخوانند. عشق شوریدهوار او در میانه آن بازار نماند، آتشی شد که شعلههای دامنگیرش در طول تاریخ عرفان اسلامی رفتهرفته عالمگیر شد.
میراث رابعه عدویه در دستان عارفانی چون احمد غزالی، عینالقضات همدانی، روزبهان بقلی و سعدی ورزیده شد و در اندیشههای بلند مولانا و هنر سحرآمیز حافظ به اوج شکوفایی رسید. در فرهنگ اسلامی – ایرانی عالیترین دقایق عشق شناسانه را در اندیشهها و تعالیم این آموزگاران میتوان یافت. نظر عشق عرفانی برآیند تنش و همکنشی میان دو نوع عشق بوده است: «عشق حقیقی» یا «عشق جان» از یکسو، و «عشق مجازی» یا «عشق صورت» از سوی دیگر.
تلقی عارفان مسلمان از عشق، خواه حقیقی و خواه مجازی، علاوه بر تجربههای شخصی ایشان، خصوصا از دو ریشه فرهنگی و تاریخی مهم سیراب میشد: ریشه نخست قرآن بود و سرچشمه دیگر، حکمت یونان. بدون تردید قرآن یکی از مهمترین سرچشمههای الهامبخش عارفان مسلمان در قلمروی عشقشناسی بوده است. البته تعبیر «عشق» در قرآن نیامده است، اما جلوههایی از تجربههای عاشقانه را بهروشنی میتوان در متن قرآن بازیافت….درک عارفان و حکیمان مسلمان از ماهیت و مراتب عشق، از حکمت یونانی و بهویژه آرای افلاطون متأثر بوده است». پس از شرح تأثیر منابع قرآن و حکمت یونان بر شکلگیری مفهوم عشق در فرهنگ ما، چند مقاله از متفکران و فیلسوفان معاصر غرب آورده میشود؛ مضمون تمام این مقالهها مفهوم «عشق» در منابع اصلی اندیشه غرب است.
قسمتی از کتاب درباره عشق:
مطابق نقل او، ما انسانها روزگاری از حیث جسمانی موجوداتی کامل و خودبسنده بودیم. شكل ما کروی و «از همه جهات مشابه و یکسان» بود (شکلی که مطابق فلسفة قدما شكل خدایان بود). ولی ما از سر غرور کوشیدیم تا همه چیز را به زیر فرمان خود در آوریم، و به جزای آن، خدایان ما را به دو نیمه کردند، ما را از نیمه دیگرمان جدا کردند، و سرمان را چرخانیدند تا وادارمان کنند که همیشه به قسمت جلوی بدنمان که بریده بریده و دندانه دار است نگاه کنیم، مبادا نقص خود را از یاد ببریم. و این نقص مانع بلند پروازیهای قوه خیال ما (که ظاهرا همچنان با ماست) میشود، و مدام به یادمان میآورد که همه تلاش و توجهمان را یکسره صرف آن کنیم که به کمال و تمامیت طبيعت پیشین خود بازگردیم.
اما جبران این نقیصه و یافتن آن نیمه گمشده بسته به بخت و اقبال است: هریک از ما باید دقیقا همان نیمه خاص و منحصر به فردی را بیابیم که روزگاری از آن جدا شدهایم. امیدمان این است که عشق ما را با آن نیمه دیگرمان بپیوندد، و تا آنجا که ممکن است با آن نیمه یکی شویم و از این طريق طبیعت انسانی خود را «التيام» بخشیم. اروس نام این شوق و جست و جوی آن کمال و تمامیت است.
این داستان کمدی است، زیرا در عین آن که درباره ما و عمیقترین دل نگرانیهای ما سخن میگوید، از درد درونی ما که ناشی از آن دل نگرانیهاست فاصله میگیرد، و از ما میخواهد به خودمان به چشم موجودی نگاه کنیم که از ما و نیازهایمان بسیار فاصله دارد. ما انسانیم و فکر میکنیم که شکل و شمایلمان زیباست، ولی این داستان ما را وامی دارد که از منظر خدا یا آن كمال ایده آل به خود نظر کنیم و شکل کروی را زیباترین و کاملترین شكل بدانیم. اما شکل کنونی ما از این قرار است: شکلی دندانه دار، با زوائد عجیب و غریب، خطوط چهره برجسته و تیز، و اعضایی که شکلی نازیبا و …
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.