سبد خرید

حماسه بابک خرمدین اسطوره ایران زمین

ناشر : نگاهدسته: , , , ,
موجودی: موجود در انبار

525,000 تومان

تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است و بابک قهرمانی‌ست از میان این صفحات در جدال با ظلم و سیاهی‌ای که در خاک این مرزوبوم ریشه دوانده بود. «بابک» مرزهای اسطوره و واقعیت را در هم نوردیده است. مردانگی و قهرمانی‌های او را باید به حساب آرزوها و آمال ایرانیانی گذاشت که از دیرباز منتظر ظهور این منجی افسانه‌ای و پرچم عدالت گستر او بوده‌اند. کتاب پیش رو شرح این دلاوری‌هاست و ثبت اسطوره جاویدان ایران زمین، بابک خرمدین، برای آیندگانی‌ست که با مطالعه حماسه او و یارانش، گذشته را چراغ راه خویش قرار می‌دهند.

تعداد:
مقایسه



حماسه بابک خرمدین اسطوره ایران زمین

انگار انارستانی بر افق ترکیده باشد، چراغدانِ خورشید برآمد و یالِ بلند کوه روبرو لاله‏‌گون شد. پرنده کوچکی آواز سر داد و روی شاخه‌‏های درخت آلبالو پر گشود. چندتا از اسب‏های گله که در دامنه می‏‌چریدند شیهه سر دادند. بابک که کاسه‏‌ای شیر روی اجاق «سنگ داغ» کرده بود، رو به «آذین» گفت:
_ می‏‌دانم گرسنه‌‏ای، ناشتایی حاضر است
آذین که جوانی بود رشید و زیبارو با چشمان سیاه و درشت و بینی عقابی و موهای انبوه، چوبدستی‏‌اش را گوشه‏‌یی پرت کرد و گفت:
_ ناشتایی این هوا می‏‌چسبد.
چشمان بلوطی بابک سرشار از مهر شد. می‏‌خواست چیزی بگوید که از پس خرسنگ خاکستری جلبک سبز، پیرمردی کهنسال با قدی بیشتر از دو متر، ریش بلند و سپید که با نسیم صبحگاهی می‏‌جنبید، چوبدستی در دست، او هم با چشمان بلوطی، کلاه مِهری بر سر و کُستی بسته، درآمد. بابک آهسته با خود گفت:
_ انگار زرتشت پیامبر است یا روح شروین…
از جا برخاست. خیرمقدم و خوشامد گفت. آذین هم که محو جمال پیر شده بود جلو رفت که پیر را در آغوش بگیرد و دست‏هایش را ببوسد. پیر، چوپان‏ها را در آغوش گرفت و همدیگر را بوسیدند. روی تخته‏‌سنگی نزدیکِ آتش اجاق نشست. کوله‏‌بارش را گوشه‏‌ای نهاد. از داخل کوله‏‌بار چندتا «کُلِیَره» بیرون کشید و گفت:
_ باید با هم خورد. با هم بود. با هم رقص و پیکار کرد…
چشم در چشم بابک دوخت و با تأکید گفت:
_ درست می‌‏گویم یا نه، بابک خرمدین؟ فرزند مرداس؟
نفس در سینه بابک و آذین حبس شد. پیَر کُلیره‌‏ای را به سوی آذین دراز کرد و با لبخند گفت:
_ بگیر آذین، فرمانده دلیر جنبش درآینده و دوست وفادار بابک!… می‌‏بینم خیلی حیرت زده شده‏‌اید… دونادون همین است، من روزگاری زرتشت بودم… سپس در دون مزدک آمدم… بعد به دونِ شروین… و در دون جوان‌شیر تجدید حیات کرده…
آذین کاسه کوچکی شیر از دست بابک گرفت. پیرفرزانه رو به بابک کرد که غرق در سکوت و اندیشه همچنان او را می‏‌نگریست. کاسه شیرش را روی تخته سنگ نهاد، آهی سرد از سینه برآورد، برگشت و به روستا و رودخانه که در کنارش پیچ می‏‌خورد و به جاده‏‌ای که به سمت تپه‏‌ها می‌‏رفت نگریست و گفت:
_ سپاه عرب دارد به این سمت می‌‏آید… تا چند روز دیگر سروکله‌‏اش پیدا می‏‌شود… باید آبادی از موجود زنده خالی شود… زنان و دختران و بچه‏‌ها را به بلندی کوه‏‌ها بفرستید…
با انگشت اشاره‏‌اش که رو به گله اسبان گرفته بود ادامه داد:
همۀ این اسب‏‌ها و گله‏‌های گاو و گوسپند را غارت کرده و می‏بَرَند… هر کس در برابرشان بایستد با تیزی شمشیر شقه شقه می‏شود… به هیچ کس رحم نخواهند کرد…
بابک رو به آذین کرد و گفت:
_ نان و شیرت را که خوردی برو آبادی و کدخدا و مردم و جنگاوران را خبر کن… گلۀ اسبان را من به جایی دور از چشم هدایت می‏‌کنم… از آبادی که برگشتی برای من شمشیر و کمان و ترکش و خنجرم را بیاور…
آذین برخاست. ریش پیر را بوسید. بابک را در آغوش گرفت و گفت:
درسی به آنها خواهیم داد که بار دیگر به این‏سو نیایند.

 

 

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

زرکوب

قطع

رقعی

سال چاپ

1398

نوبت چاپ

تعداد صفحات

880

زبان

موضوع

,

شابک

9786003767355

وزن

950

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “حماسه بابک خرمدین اسطوره ایران زمین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب