توسعه یا چپاول (نقش دولت در تحول صنعتی)
درباره نویسنده پیتر اوانز:
پیتر اوانز (Peter B. Evans) نویسنده کتاب توسعه یا چپاول (نقش دولت در تحول صنعتی)، (متولد 1944)، استاد جامعه شناسی و استاد مطالعات بین المللی Marjorie Meyer Eliaser در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، مدرک لیسانس خود را از هاروارد، MA از دانشگاه آکسفورد، و MA و PhD از دریافت کرد. هاروارد او یک جامعه شناس سیاسی است که کارش بر اقتصاد مقایسه اقتصادی توسعه و جهانی سازی متمرکز است. وی به طور گسترده در زمینه روابط دولت و جامعه، توسعه اقتصادی صنعتی در برزیل و آمریکای لاتین، جامعه مدنی و موضوعات توسعه بین المللی منتشر شده است. بنابراین کارهای وی به ادبیات تحقیق اقتصاد سیاسی بین الملل نیز مربوط می شود.
اوانز در بخش انجمن جامعه شناسی آمریکا در مورد جنبشهای کارگری و کارگری فعال است و به عنوان رئیس آن بخش خدمت کرده است. وی همچنین عضو هیئت مدیره موسسه تحقیقات توسعه ملل متحد است. در سال 2000 ایوانز با نام The Other Canon، مرکز و شبکه ای برای تحقیقات اقتصاد هتروکس، و در میان آنها اریک راینرت، رئیس اجرایی و بنیانگذار اصلی، همکاری کرد. ایوانز در دانشگاه آکسفورد، دانشگاه براون، دانشگاه نیومکزیکو، دانشگاه برازیلیا و کالج کیووکونی در تانزانیا تدریس کرده است.
درباره کتاب توسعه یا چپاول:
قسمتی از کتاب توسعه یا چپاول:
لطیفه جالبی بین مردم برزیل رواج دارد که نگرشی در قبال دولت به دست میدهد. دو شیر از باغ وحشی میگریزند و هر کدام راهی را در پیش میگیرند. یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه میبرد، اما به محض آنکه بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را میخورد به دام میافتد. ولی شیر دوم موفق میشود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر میافتد و به باغ وحش بازگردانده میشود حسابی چاق و چله است. شیر نخست که در آتش کنجکاوی میسوزد از او پرسید: «کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟». شیر دوم پاسخ میدهد: «توی یکی از ادارات دولتی». «هر سه روز در میان، یکی از کارمندان اداره را میخوردم و کسی هم متوجه نمیشد». «پس چطور شد که گیر افتادی؟» شیر دوم با دلخوری پاسخ میدهد: «اشتباها آبدارچی را خوردم»
نتیجه اخلاقی این داستان واضح است: ادارهجاتیها کار انجام نمیدهند و کسی هم هرگز متوجه غیبت آنها نمیشود، به طوری که کارمندان اداره حتی به چایی که آبدارچی میآورد بیشتر توجه دارند تا کارهای بغل دستیشان. این لطیفه بین مردم رواج دارد چون مؤید آن است که دولتهای جهان سوم هیچ کار باارزشی انجام نمیدهند. دلیل دیگر رواج این لطيفه آن است که دیوانسالاران را از موضع شکارچی به موضع شکار تنزل میدهد. شنونده از راه همذات پنداری با شیر است که از موضع خودانگاشته قربانی دولت خارج میشود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.