اسلام گرایی (سومین جنبش مقاومت رادیکال)
درباره نویسنده ارنست نولته:
ارنست نولته (Ernst Nolte) (زادهٔ ۱۱ ژانویهٔ ۱۹۲۳-درگذشت ۱۸ اوت ۲۰۱۶) یک فیلسوف، و تاریخنگار اهل آلمان بود. نولته که یکی از شاگردان برجستهٔ مارتین هایدگر بوده، متخصص فاشیسمپژوهی بود. او از دانشگاه آزاد برلین بازنشسته شد. نولته به واسطه تخصصش در بسیاری از بحثها و چالشهای علمی که در باب فاشیسم و سوسیالیسم درگرفته از دهه ۱۹۶۰ تا پایان زندگیاش حاضر بود. او در سالهای پایانی حیاتش بر اسلامگرایی و فاشیسم اسلامی متمرکز شد. مهمترین کتاب نولته، «فاشیسم در عصر خویش» است که او را به عنوان پژوهشگر حوزه فاشیسم در محافل دانشگاهی و روشنفکری آلمان مطرح کرد.
درباره کتاب اسلام گرایی:
کتابی تاریخیـنظری و لبریز از سرنخهای جذاب برای مطالعۀ تطبیقی دربارۀ کشورهای اسلامی، به ویژه ایران، در گسترۀ جهان اسلام، جهان سوم و در کل در گسترۀ تاریخ جهان. بهترین توصیف دربارۀ این اثر این است که بگویم این کتاب بیشتر برای خوانندگان ایرانی یا بیشتر برای خوانندگان مسلمان نوشته شده است تا برای غربیها. طبیعی است که درک مطالب این کتاب برای ما ایرانیها و مسلمانان بسیار ملموستر است تا برای خوانندۀ غربی که در زیستجهان دیگری زندگی میکند.
نظریه یا فرضیۀ اصلی کتاب در عنوانش آمده است: اسلامگرایی به عنوان «سومین جنبش مقاومت رادیکال» معرفی شده است؛ مقاومت در برابر چه؟ نامگذاری اینکه این مقاومت در برابر چیست، یکی از سختیهای کار نولته بوده است و به همین دلیل فصلی مجزا را به این اختصاص داده تا بفهمد این مقاومت در برابر چیست؛ اما شاید علیالحساب بتوان آن را «مدرنیته» یا «لیبرالدموکراسی» نامید.
اما اگر هم فرض کنیم این نظریۀ کانونی نولته موفق از کار درنیامده و نتوان آن را تأیید کرد، جزئیات کتاب، نگاه تطبیقی او و نیم قرن کار نظری او باعث شده است، کتاب جزئیات بسیار لذتبخش و آگاهیبخشی داشته باشد. یکی از مفصلترین بخشهای کتاب دربارۀ ایران است، زیرا ایران نخستین کشوری بود که اسلامگرایی در آن به قدرت رسید. نولته به دهها شخصیت ــ اسلامگرا و سکولارِ ــ جهان اسلام اشاره میکند، اما بیش از همه به آیتالله خمینی و علی شریعتی پرداخته و اینکه او چنین مجدانه کوشیده است شریعتی را بشناسد، بسیار جالب است.
مسئلۀ انقلاب اسلامی ایران و به طور کلی سیر تحول ایران از مسائل اصلی کتاب است. نولته برای فهم انقلاب ایران از سرآغازهای تشیع، از اختلافات صدر اسلام که به ظهور تشیع منجر شد، از دوگانۀ حسین (ع) و یزید، شروع میکند تا به تاریخ معاصر برسد و شرح دهد چگونه شریعتی همین دوگانه را در عصر حاضر در سپهر سیاسی روز ایران بازتعریف میکند. او با مرور نقش و تأثیر سیدجمالالدین افغانی/اسدآبادی و ناصرالدینشاه، رضاشاه و محمدرضاشاه، مجاهدین و چریکهای فدایی خلق و نهضت آزادی، میرسد به انقلاب 57 و نظریۀ حکومت اسلامی آیتالله خمینی را نیز شرح میدهد. سایر نکات نسبتاً مهم تاریخ معاصر ایران نیز از دید او به دور نمیماند، جنگ ایران و عراق، چه اشغال سفارت و چه فتوای امام خمینی دربارۀ سلمان رشدی.
البته موضوع دیگر کتاب که بسیار به آن اشاره میشود، مسئلۀ صهیونیسم و ایجاد دولتی یهودی در خاورمیانه است که به گمان نولته یکی از محرکهای اصلی بروز اسلامگرایی بوده است، زیرا این دولتسازی از دید همگان تجاوزی آشکار و استعماری به سرزمین اسلام بود. بنابراین، ایجاد دولت یهود و جدال اعراب و اسرائیل نیز یکی از مباحث اصلی کتاب است. در نهایت، میتوان گفت، نولته دویست سال تاریخ جهان اسلام را گذرا مرور کرده است؛ از عثمانی/ترکیه، مصر، شبهجزیرۀ عربستان، خاندان هاشمی و آل سعود، پادشاهیهای عربی و تلاش فلسطینیها برای ملتسازی و کشورسازی، جنگ افغانستان و جنگ ایران و عراق و انبوهی از موضوعات مهم دیگر تا برسد به پیدایش القاعده و حملات یازده سپتامبر…
در نهایت اگر هم نظریۀ اصلی کتاب را نپذیریم، این جزئیات تطبیقی، نگاه ما به تاریخ معاصر ایران را بسیار متحول میکند. این کتاب کمک میکند تا به تاریخ ایران در گسترۀ جغرافیای فرهنگی بزرگتری بنگریم و سپس آن را در چارچوب تاریخ جهان ببینیم…
قسمتی از کتاب اسلام گرایی:
برای مارکسیستها از دیرباز هیچ چیز بدیهیتر از این نبود که مارکسیسم انقلابیترین نظریه سیاسی است که برایش در درجه نخست مهم است «جهان را تغییر دهد و به سلطه وضعیت اجتماعی ناگواری که تاکنون بر انسانها حاکم بوده است، پایان دهد؛ البته نه با مطالبات صرف، بلکه با تحلیل «کاپیتالیسم» و با پرده برداری از گرایشهایی که درون کاپیتالیسم گذار به سوسیالیسم و اجتماع بشری بیطبقه و بیحکومت آتی را همواره میکرد؛ سوسیالیسمی که قرار بود ارمغان آور صلح در جهان باشد.
بنابراین مارکسیسم پنداشت خود را به منزله «سوسیالیسم علمی» از این رهگذر در برابر «سوسیالیسم آرمانشهری» پیشامارکسیستی قرار میداد که نگاه سلبی محض نسبت به واقعیت تاریخی را کنار میگذاشت و نیروی بالقوة انقلابی را در واقعیت ظاهرا ارتجاعی محض کشف میکرد. در مارکسیسم، برخلاف بیشتر سوسیالیستهای نخستین، توصیفاتی عینی درباره جامعه سوسیالیستی آتی تقريبا وجود ندارد؛ در نهایت تأملاتی در این حد را میبینیم: «جامعه» تصمیم خواهد گرفت که برای مثال چقدر از منابعش باید به ساخت خط آهن اختصاص…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.