سبد خرید

آوای جنون

ناشر : آداشدسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

245,000 تومان

صدای جا انداختن خشاب، برای او آرام بخش‌ترین انعکاس جهان بود. جنون در سرش شیهه می‌کشید. صدای زوزه‌ی گرگ‌ها بلند شد و اسلحه را جلو برد. چشمان مرد از حدقه بیرون زد. کشان کشان و رعشه‌دار خودش را روی زمین عقب کشید. نگاه سبز او درخشید. فرشته‌ی مرگ را می‌دید که با بال‌هایی باز شده همان دور و اطراف دوران می‌کند. صورت مرد خون آلود بود. دست‌های او هم از سرخی‌اش بی‌بهره نبود. عرف همین است که قاتل، خون مقتول را با تمام وجود لمس کند.

تعداد:
مقایسه



آوای جنون

درباره نویسنده نیلوفر رستمی جلیلیان:

نیلوفر رستمی‌جلیلیان نویسنده کتاب آوای جنون، متولد 26 بهمن 1378. دارای مدرک کارشناسی بیولوژی سلولی مولکولی است. ایشان اصالتا کورد هستن و ساکن کرمانشاه.

درباره کتاب آوای جنون:

سرگرد اهورا پناهی، مأموری حرفه‌ای و خشن از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتل یک شخصیت برجسته‌ی علمی می‌شود. در ادامه‌ی تحقیقات راجع‌به پرونده، پای دخترکی سرکش به زندگی اهورا باز می شود. رمز و راز پشت چشم‌های سرگردِ مغرور با او به بن‌بست می‌خورد!

خشم و انتقام، از دخترک راهی برای رسیدن به آخرین مُهره از آتشِ کینه‌ی کهنه‌ی اهورا می‌سازد. سرگرد جوان با دست‌هایی خون‌آلود به آغوشِ جنگی از جنس جنون می‌رود! جنگی که برنده‌ی آن قلب و بازنده‌اش، شاید غرور باشد… .

قسمتی از کتاب آوای جنون:

با اتمام جمله‌ی منشی، قاضی چکش را روی میز کوبید و اعلام کرد: ختم جلسه.

دستش را کلافه بین موهایش کشید. با سر به سربازی که مسئول محافظت از متهم بود اشاره کرد. سرباز متهم را دستبند زد و از جا بلندش کرد و سمت در رفت.

پرونده را در دستش فشرد و با اخم غلیظی که بین ابروهایش جا خوش کرده بود، از جا بلند شد و از دادگاه بیرون رفت. سوار ماشین شد و رو به راننده گفت: برمی‌گردیم ستاد.

– اطاعت قربان.

با قدم‌های بلند سمت اتاق رفت و وارد شد. شهرام پشت سیستم نشسته بود و با شنیدن صدای در، لحظه ای چشم از مانیتور گرفت. احوال‌پرسیشان خیلی هم طولانی نبود. تلفن همراه روی میز شروع به لرزیدن کرد. اسم «سعید» را از نظر گذراند و همان طور که انگشت شست و اشاره را روی چشمانش می‌فشرد، آیکون سبز را انتخاب کرد: امیدوارم به دسته گل تازه نباشه، چون هرس کردن همیشه هم ممکن نیست.

لحن سعيد آرام نبود و ترس، تا حدودی سرکشی می‌کرد: اهورا، من بیمارستانم. تصادف کردم! پام وسط قائله گیره. به کمکت احتیاج دارم.

اخم اهورا رنگ گرفت و صدایش کلافه شد: تا چند دیقه دیگه راه می‌افتم.

تماس را قطع کرد و کت را از پشت صندلی چنگ زد. نگاه شهرام به او باریک بود وقتی تا جلوی در همراهی اش می‌کرد.

– سعید بود. می‌گفت تصادف کرده، باید برم بیمارستان.

شهرام لحظه‌ای نگاهش کرد. از حالت چهره و حرکت سریعش حدس زد پای اتفاق غیر معمولی در میان است. اهورا برای یک تصادف ساده آن قدر عجله نمی‌کرد.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

598

زبان

موضوع

,

شابک

9786227355192

وزن

670

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آوای جنون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...

نوروز پیروز

سال نو و نوروز را خدمت فرهیختگان گرامی شادباش عرض می‌کنیم.
به اطلاع می‌رسانیم، آخرین روز دریافت سفارش‌ها ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۲ خواهد بود و سفارش‌های ثبت شده

بعد از این تاریخ پس از کنترل موجودی از تاریخ ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ارسال خواهند شد.
آرزوی سالی پر از شادی و سلامتی برای همه داریم.
با سپاس.

کامک کتاب