سبد خرید

زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند

ناشر : نیلوفردسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

345,000 تومان

رمان زلیخا چشم هایش را باز می کند نمونه ی یک اثر دو فرهنگی ست. تکیه بر واقعیات دارد و با بیان زنانه اش در قلب انسان می نشیند. رمان از سرنوشت زلیخا می گوید؛ زنی از قوم تاتار که در دوران مصادره ی اموال دهقانان زندگی می کند و سرنوشتش بازیچه ی سیاست های بزرگ بی رحمانه می شود. 
رمان سرگذشت آن هایی ست که در جدال میان باورهای سنتی و جبر تاریخ گیر افتاده و در جهنم ساخته ی دست بشر و اردوگاه های کار اجباری عشق را می یابند و بزرگ می شوند و… سرگذشت زلیخا داستان هزاران هزار زن در ازای تاریخ است، فرای زبان، باور و ملیت.
تعداد:
مقایسه



زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند

درباره نویسنده گوزل یاخینا:

گوزل یاخینا (Guzel Yakhina) نویسنده کتاب زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند، (زاده 1 ژوئن 1977 ، کازان) نویسنده و فیلمنامه نویس روسی است. او برنده جایزه ادبی کتاب بزرگ و جایزه ادبی یاسناایا پلیانا است. گوزل شامییلوا یاخینا در کازان متولد شد. مادرش پزشک است، در حالی که پدرش مهندس است. او در خانه تاتاری صحبت می‌کرد و فقط پس از شروع به انجام کارهای روزانه، زبان روسی را یاد گرفت. وی در گروه زبان‌های خارجی در دانشگاه علوم انسانی و آموزش دولتی ایالت تاتار تحصیل کرد. در سال 1999، او به مسکو نقل مکان کرد. در سال 2015، او از دانشکده فیلم سینمایی مسکو با مدرک فیلمنامه نویسی فارغ التحصیل شد.

درباره کتاب زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند:

لودمیلا اولیتسکایا: این رمان به ادبیاتی تعلق دارد که به نظر می رسید با فروپاشی شوروی از میان رفته است. ما نويسندگان عالی دو فرهنگی داشتیم، نویسندگانی از ملل گوناگون که آثار خود را به زبان روسی می نوشتند. فاضل اسکندر، یوری ریتخئو، آناتولی کیم، الياس سلیمانف، چنگیز آیتماتف و دیگران. سنت این مکتب –  درک عمیق ویژگی های قومی و ملی، عشق به مردم خود و احترام به سایر ملیت ها و برخورد ظریف با فولكلور است.

روایت «زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند»، در سال 1930 می‌گذرد؛ جایی که زلیخا به همراه شوهرش مرتضی و مادر شوهرش در یکی از روستاهای تاتارستان زندگی می‌کند. نیمی از زندگی سی ساله او صرف کار برده‌وار در خانه‌ی مادرشوهرش شده است. او که سوگوار دخترانی‌ست که در بدو تولد از دست‌شان داده، مجبور است تمام کارهای زنی که خود به او لقب خون‌آشام داده را به انجام برساند. تنها مایه‌ی تسلی زلیخا در این دوران، راز و نیاز با درختان جنگل است.

روال زندگی زلیخا با فرا رسیدن دوران پاک‌سازی بزرگ استالین تغییر می‌کند. ایگناتوف، یکی دیگر از شخصیت‌های اصلی این داستان ملودراماتیک، افسر کمونیستی است که مرتضی را در این دوران به قتل می‌رساند. پس از فقدان شوهر، زلیخا به اسیری گرفته می‌شود و همراه با شرایط بغرنجی که به خوبی در رمان به تصویر کشیده شده است، به اردوگاهی در کنار رودخانه‌ی آنگارا در منطقه سیبری آورده می‌شود. در این مقطع داستان «زلیخا…» صاحب شخصیت جذاب دکتر لیبه می‌شود؛ فردی که در اثر مشاهده‌ی وحشت تنیده شده در تبعید و ظلم، دچار نسیان شده است. دکتر لیبه نماینده‌ی جامعه‌ی تکنوکرات و روشن‌فکرانی‌ست که در تبعیدگاه‌ها با روستاییان همراه بوده اند.

پس از این، اثر یاخینا در واقع بیانگر یک ماجرای عاشقانه بین زلیخا و ایگناتوف است. افسری که بر خلاف عقاید کمونیستی‌اش عمل می‌کند و به افراد محبوس در اردوگاه، نگاهی انسان‌دوستانه دارد. یاخینا مانند نویسندگان پیش از خود، همچون الکساندر سولژنیتسین، به دنبال انتقاد صریح از استالین و بازتعریف دوران تاریک او نیست، بلکه از این دوران بستری برای روایت موضوعاتی از قبیل شناخت جهان درونی انسان و تقابل عشق‌ها می‌سازد. موضوعاتی که برجسته‌تر از تاثیر ظلم و ستم، در ذهن خواننده نقش می‌بندد و به اثر مدرنیت می‌بخشند.

قسمتی از کتاب زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند:

زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند. تاریک است؛ مثل سرداب. پشت پرده نازک آویخته، غازهای خواب‌آلود آه می‌کشند. کره‌اسب یک‌ماهه با لب‌هایش ملچ‌ملچ پستان مادر را جست‌وجو می‌کند. آن سوی پنجره بالای سرش بوران ماه ژانویه زوزه می‌کشد. ولی سوز نمی‌آید، دست مرتضا درد نکند که پیش از سرما درزها را گرفته بود. مرتضا مرد زحمتکش خوبی است. شوهر خوبی هم هست. او حالا دارد آبدار و پرطنین در اتاق مردانه خروپف می‌کند. عمیق‌تر بخواب! پیش از دمیدن آفتاب سنگین‌ترین خواب آدم را فرا می‌گیرد. وقتش رسیده. خدای بزرگ کمک کن آنچه را می‌خواهم انجام دهم و کسی هم از خواب بیدار نشود. زلیخا به آرامی یک پای برهنه‌اش را و بعد آن یکی را بر زمین می‌گذارد. به اجاق تکیه می‌دهد و بلند می‌شود.

در طول شب اجاق سرد شده، گرما رفته و سردی کف اتاق پایش را می‌سوزاند. نمی‌تواند پاپوشی به‌پا کند.سروصدا کند کارش تمام است (راه رفتن با کفش‌های نمدی بی‌سروصدا ممکن نیست.حتما یکی از تخته‌های کفش‌پوش به جیرجیر می‌افتد) مهم نیست. زلیخا تاب می‌آورد. دست از پهلوی زبر اجاق می‌گیرد و می‌رود تا خود را به در خروجی اتاق زنانه برساند. اینجا تنگ و تاریک است ولی او همه خم‌ها و گوشه‌ها را می‌شناسد. نیمی از زندگی‌اش را چون آونگ در رفت‌وآمد بوده؛ از آشپزخانه به اتاق مردانه با پیاله‌های پُر و داغ، از اتاق مردانه به آشپزخانه با پیاله‌های سرد و خالی. راستی چند سال است او شوهر دارد؟ پانزده سال از سی سال؟

بیشتر از نیمی از زندگی‌اش. یادش باشد وقتی مرتضا سردماغ است از او بخواهد برایش حساب کند. نباید پایش به جایی گیر کند. نباید پای برهنه‌اش به لبه صندوق همیشه مزاحم کنار دیوار بگیرد. باید خوب حواسش را جمع کند پایش را روی تخته‌های لق کنار خم اجاق نگذارد. باید بی‌صدا از کنار پرده‌ی خش‌خشو که زنانه را از مردانه جدا می‌کند بگذرد… بالاخره به در نزدیک می‌شود. خروپف مرتضا نزدیک‌تر شده. تو را به خدا بخواب! بخواب! زن نباید از شوهر خود چیزی پنهان کند. ولی چه کنم؟

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

3

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

490

زبان

موضوع

,

شابک

9789644487088

وزن

556

جنس کاغذ

,

عنوان اصلی

Zuleikha
2015

جوایز

برنده جايزه اول کتاب بزرگ روسیه 2015
برنده جايزه یاسنایا پولیانا 2015

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !

شما ممکن است دوست داشته باشید

0 out of 5

كیمیا خاتون دختر رومی

180,000 تومان
کتاب دختر رومی سر گذشت کیمیا خاتون دختر مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و عارف بزرگ ایران است، کیمیا که پرورش یافته محیط و خانه مولانا است در جوانی و به خواسته شمس تبریزی مرشد و معلم مولانا و به خواست پدر به زوجیت شمس در می آید و شگفتا که به رغم اختلاف سن زیاد دل به این پیر...
0 out of 5

خاتون خاطره

250,000 تومان
شگفتا که زندگی سفری اســت که بی‌خواست آدمی آغاز می‌شود و بی‌اجازۀ او هم ناگهان پایان می‌یابد. ذات زندگی، ماهیتی اجباری و حیرت‌انگیز دارد. زندگی، «اجباری» است که «آزادی» از آن می‌زاید. در نگاهی فراخ، زندگی انسان، فرآشدی از «نهانِ جان» به «عیانِ جهان» است. او مسافری است که از عدم راه افتاده و چندی در «مقامِ خاک» درنگ می‌کند...
0 out of 5

عارف جان سوخته

98,000 تومان
نهال تجدد، نویسندۀ ایرانی که آثار خود را به زبان فرانسه می نویسد و در عین حال به زبان مادری خود هم تسلط دارد و می تواند از منابع و مآخذ فارسی زبان به طور کامل استفاده کند، بر پایۀ آثاری که در زبان فارسی دربارۀ شرح حال مولانا وجود دارد، زندگی نامۀ جذابی از مولانا به دست داده است...
0 out of 5

افسونگر قونیه

50,000 تومان
پرنده ای بی نام و نشان ژولیده مویی بی ادعا و عاشقى قمارباز؛ سخنوری بی همتا و گمنام، از راه می رسد و ناگهان چنان آتشی بر جان مفتی قونیه می زند که مرد واعظ دیروز سجادہ نشین با وقار و فقیه بلند مرتبه عصر، دل از کف می دهد، چنگ به دست می گیرد، سماع بر پا می کند...
در حال بارگذاری ...