جغرافیای تاریخی دریاچه اورمیه
درباره نویسنده امیر چهرهگشا:
امیر چهرهگشا نویسنده کتاب جغرافیای تاریخی دریاچه اورمیه، محقق و نویسنده ایرانی و متولد 1358 است. او تحصیلات خود را به ترتیب در دبستان 9 دی، مدرسه راهنمایی رجایی و باهنر و دبیرستان رازی شهر عجب شیر ادامه داد و در سال 76 دیپلم ریاضی گرفت. در سال 1377 در رشته کارشناسی فیزیک اتمی از دانشگاه تربیت معلم تبریز قبول شده و راهی این شهر شد. هم زمان با تحصیل در تبریز و اقامت خانواده در این شهر، همکاری اش را با نشریات مختلف این شهر آغاز کرد و تاکنون بیش از 200 مقاله اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی از ایشان در جراید مختلف به چاپ رسیده است.
در چهارمین دوره جشنواره مطبوعات و خبرگزاری های شمال غرب در تیر 1389 در اردبیل، به عنوان نفر اول در قسمت سرمقاله از نشریه یاشاییش اورمیه برگزیده شد. وی حین تحصیل در دانشگاه تربیت معلم تبریز هم به عنوان صاحب امتیاز و مدیر مسئول اقدام به انتشار نشریه دانشجویی «خزر» کرد. آقای چهره گشا در ادامه تحصیلاتشان، روی به رشته تاریخ آورده و بعد از دریافت کارشناسی ارشد تاریخ، بلافاصله در کنکور دکتری آن رشته شرکت کرد و اینک ایشان دانشجوی دکتری تاریخ هستند. از ایشان تاکنون بیش از 20 عنوان کتاب چاپ شده است.
درباره کتاب جغرافیای تاریخی دریاچه اورمیه:
دریاچۀ اورمیه به سبب ویژگیهای منحصربهفرد خود همچون دارا بودن 102 جزیرۀ کوچک و بزرگ، وجود آب شیرین در تعدادی از جزایر، داشتن آرتمیا به عنوان یک منبع باارزش غذایی، مأمن پرندگان مهاجر حمایتشده و در خطر انقراض همانند فلامینگو و پلیکان، پناهگاه امن و فقدان تهدیدکننده به عنوان یک ذخیرهگاه و مخزن ژنتیکی گیاهان منطقهای مطرح بوده است. این دریاچه در سال 1346 با کلیۀ جزایر (به جز جزیرۀ اسلامی) به عنوان منطقۀ حفاظتشده اعلام گردید. در سال 1354 نیز جزء تالابهای سایت رامسر معرفی و در همان سال به عنوان پارک ملی دریاچۀ ارومیه تغییر عنوان یافته است.
از سوی دیگر این پارک ملی از سوی سازمان یونسکو جزء یکی از ده پارک بینالمللی کرۀ زمین و همچنین جزء یکی از 59 منطقۀ بینالمللی ذخیرهگاه زیستکره معرفی شده است. با مروری به تاریخ گذشتۀ این منطقه، مشخص میشود این مجموعۀ ارزشمند طبیعی از گذشتههای دور از جنبههای تجاری و تفریحی همواره مورد توجه سلاطین، امرا و حکمرانان منطقه بوده است. مسئلۀ کشتیرانی از این پهنۀ آبی از مهمترین مناقشات تاریخی آن در دورههای مختلف تاریخی است.
نویسنده در این کتاب در سه فصل سرنوشت دریاچۀ ارومیه را از دیرزمان تا عصر حاضر بررسی کرده و با رجوع به کتب متعدد، متنوع و استفادۀ وسیع از منابع اصلی موجود در آرشیو ملی ایران، جوانب کمتر شناختهشدۀ گذشتۀ این دریاچه را توضیح داده است.
در فصل اول موقعیت جغرافیایی و اقتصادی دریاچه شرح داده شده است؛ از جمله هیدرولوژی دریاچه، علل شوری آب و مواد معدنی آن و همچنین به مسائل مربوط به کشاورزی، اقتصادی، گردشگری و …. نیز پرداخته شده است. در همین فصل به بنادر دریاچه مانند بندر گلمانخاله، دانالو، رحمانلو و شرفخانه که نقش مهمی در تردد کالا و انتقال مسافر دارند نیز پرداخته شده است. یکی از نکات مهمی که نویسنده پیش میکشد، آسیبی است که به دلایل مختلف از جمله قطع اشجار برای سوخت، به طبیعت و محیطزیست این منطقه وارد آمده است.
نوشتههای پژوهشگران تاریخ و جغرافیا و همچنین سیاحان دربارۀ دریاچۀ ارومیه بیشتر به توصیف وضعیت عمومی دریاچه و سواحل آن، اهمیت استراتژیک این پهنۀ آبی در ارتباط دریایی مردمان شرق و غرب آن و مباحث کشتیرانی در دریاچۀ ارومیه اختصاص دارد. در فصل دوم این کتاب، تعداد سی سفرنامه و خاطرات سیاحان، جهانگردان و سیاستمداران عرب، ایرانی و اروپایی بررسی شده است. نویسنده در این فصل مطرح میکند «آثارشان با هر انگیزهای که به ایران میآمدند، حاوی نکات ارزشمند تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. البته اطلاعات اجتماعی و فرهنگی این سفرنامهها از جنبۀ تاریخی آنها بیشتر است؛ زیرا در زمینۀ گزارشهای تاریخی به جهت عدم آگاهی آنها از حوادث تاریخی چندان قابل اعتماد نیست».
کشتیرانی در دریاچۀ ارومیه وسیلۀ ارتباط، حملونقل، اتصال آبادترین نقاط آذربایجان و دیگر نقاط است و صرفنظر از منابع نظامی و سیاسی، از لحاظ تجارتی و ثروت داخلی و خارجی بینهایت مهم میباشد. ماجرای کشتیرانی دریاچۀ ارومیه دربرگیرندۀ نحوۀ رقابت بین رجال برای گرفتن امتیاز، کارشکنیها و ناکارآمدی دولت در صدماتی که به اقتصاد کشور میخورد را توضیح میدهد که از جمله مزایای کتاب است. در فصل سوم کتاب، نویسنده به تاریخچۀ کشتیرانی و در نهایت اغتشاش در درون حکومت در ارتباط با دریاچۀ ارومیه پرداخته شده که حاوی نکات جالبتوجه و تازهای است.
قسمتی از کتاب جغرافیای تاریخی دریاچه اورمیه:
«مسعودی در قرن چهارم ارومیه را «کبودان» نامیدهاند. اصطخری آن را دریاچه «ارمیه» نوشته و در جای دیگر آن را دریاچه «شرات» یعنی دریاچه مخالفان نامیدهاند. مستوفی اغلب آن را چیچست نامیده و ارامنه به این دریاچه «کاپوتان» میگفتند. از بین نامهای این دریاچه «چیچست» در طول دورههای متاخر بیشتر استفاده میشد. فرهوشی بر این باور است که «شیز» یکی از نامهایی است که ماخوذ از نام چیچست این دریاچه است. منابع تاریخی قدیم درباره محل آتشکده آذرگشنسب با یکدیگر موافقت ندارند، برخی بهویژه کتابهای پهلوی آن را در کنار دریاچه چیچست در شیز میدانند ولی منابع دیگر از جمله مورخان و جغرافیدانان دوران اسلامی آن را در شیز در محل تخت سلیمان کنونی میدانند که در حدود 150 کیلومتر از دریاچه چیچست فاصله دارد.
شیز نامی ماخوذ از دریاچه است و منطقی است که نام اطراف دریاچه در دوران قدیم به نام شیز معروف باشد و از این رو نمیبایستی در دوران کهن تاریخی در جای معینی از اطراف دریاچه به دنبال شیز گشت. ناحیه شیز قدیم جای گستردهای بوده است که شامل کرانههای دریاچه میشده است و گویا بعدها در دوره ساسانیان به مناسبت آتشکده معروف آذرگشنسب، نام شیز به جای معینی در جنوبشرقی دریاچه اطلاق شده است و کم کم محدوده معینی را شامل شده است.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.