سبد خرید

جاده‌ی انقلابی

ناشر : برجدسته: , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

80,000 تومان

ییتس در این کتاب داستان زندگی یک زوج ظاهراً خوشبخت آمریکایی را به تصویر کشیده که مدتی‌ست زندگی‌شان را دستخوش ملال و روزمرگی می‌بینند. برای فرار از این وضعیت، زن پیشنهادِ عزیمت به پاریس، شهر عشق و بوسه را می‌دهد؛ مرد اما مایل به پذیرفتن این پیشنهاد نیست. در گیرودار درگیری این زوج با پیشنهاد مطرح‌شده، در جریان برخی از روابط پنهانی این زن و مرد نیز قرار می‌گیریم. در همین حال، ناگهان اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد: زن برای سومین مرتبه، اما این بار ناخواسته، باردار می‌شود. زوجِ داستان به سرعت تصمیم به سقط جنین می‌گیرند. اما این ماجرا به همین سادگی‌ها به پایان نمی‌رسد…

2 عدد در انبار

تعداد:
مقایسه



جاده‌ی انقلابی

درباره نویسنده ریچارد ییتس:

ریچارد ییتس (Richard Yates) نویسنده کتاب جاده‌ی انقلابی، نویسنده‌ای آمریکایی بود که در سال 1926، در شهر بزرگ نیویورک دیده به جهان گشود. سه ساله بود که والدینش از هم طلاق گرفتند و او پس از آن زندگی ناآرام و بی‌ثباتی داشت. در سال 1944 به ارتش پیوست و در سال‌های واپسین جنگ جهانی دوم مشغول خدمت شد. پس از بازگشت به خانه نوشتن را با جدیت بیشتری دنبال کرد. مشهورترین اثر ییتس رمان جاده‌ی انقلابی است. سرانجام ریچارد ییتس در سال 1992 از دنیا رفت.

درباره کتاب جاده‌ی انقلابی:

سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۵۰ میلادی است و همه‌جا حرف از رویای امریکایی. کامیابی چیزی دست‌یافتنی است و هر انسانی از حق زندگی، آزادی و خوشبختی برخوردار است. خانواده‌ی جوان ویلر، فرانک و آپریل و دوفرزندشان نمونه‌ی تمام و کمال یک خانواده‌ی امریکایی هستند، باهوش و جذاب و کمال‌گرا. فرانک جوانی است خواستنی، خوش‌صحبت و مستعد که چند وقتی است کارمند شرکت مشهور ناکس شده، و اپریل زنی با استعداد و زیبا و پیچیده که به نظر می‌آید دوبار مادر شدن آن‌قدری تغییرش نداده که دست از آرزوهایش بکشد.

آن‌ها یکی دو سالی است که به حومه‌ی شهر آمده‌اند، خانه‌ای حوالی جاده‌ی انقلابی خریده‌اند و زندگی را میان آدم‌هایی می‌گذرانند که به وضوح با آن‌ها متفاوتند. با اینهمه، توی این یکی‌دوسال، خانواده‌ی ویلر هم به سیاق دیگر اهالی به رخوت زندگی تن داده‌اند و هرچند هنوز خورشید زندگی‌شان گرم‌تر می‌تابد و دوستان و همسایه‌ها را بی‌نصیب نمی‌گذارد اما خودشان خوب می‌دانند که تاریکی بساطش را پهن کرده روی زندگی‌شان و اگر دست نجنبانند همه‌جا را فرا می‌گیرد.

داستان از اجرای اپریل در نمایش جنگل سنگی شروع می‌شود. نمایشنامه‌ی مشهور رابرت شروود درباره‌ی نویسنده‌‌ی ناکامی که با زنی جوان آشنا می‌شود سرشار از آرزو و امیدواری. سرآخر هم نویسنده‌‌ی بدبخت که دل به او باخته خودش را فدا می‌کند تا دختر در مسیر آرزوهایش قرار بگیرد. اپریل در نقش دختر جوان بهتر از دیگران ظاهر می‌شود اما در کل نمایش جنگل سنگی یک شکست تمام عیار است، اپریل به وضوح سرخورده و دلگیر است و دلداری نمایشی فرانک کلافگی‌اش را بیشتر می‌کند. آن‌ها در مسیر برگشت دعوایشان می‌شود، درگیری بالا می‌گیرد و فاصله‌ی عمیق بین‌شان چنان واضح می‌شود که اگر وسط جاده‌ای خلوت نایستاده بودند امکان نداشت از نگاه دیگران دور بماند.

اوضاع بد پیش می‌رود، فرانک از اپریل فاصله می‌گیرد، سرش توی شرکت به رفقا و زن جوانی گرم می‌شود تا یک روز که اپریل در حالتی از شور و سرمستی از فرانک قول می‌گیرد بساط این روزمرگی را جمع کنند و در جست‌و‌جوی خوشبختی به پاریس بروند. اپریل که گمان می‌کند با بچه‌دار شدن جلوی پیشرفت فرانک را گرفته مصمم است خرج و مخارج زندگی توی پاریس را به عهده بگیرد تا فرانک به دنبال آرزوهایش برود، مثلا نویسنده یا نقاش بشود یا هر کاری که دلش می‌خواهد. فرانک از این ایده بدش نمی‌آید، هرچند نمی‌داند دقیقا دلش می‌خواهد چه‌‌کاره شود، اما همین حرف‌ها کامش را شیرین می‌کند، چند هفته‌ای زندگی‌شان زیر و رو می‌شود، دوباره عاشق و خوشبخت می‌شوند و چون ستاره‌ای در آسمان شهرک انقلابی می‌درخشند. اما اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی رویای آینده را نقش بر آب می‌کند. 

قسمتی از کتاب جاده‌ی انقلابی:

مسئله این بود که از همان ابتدای کار از این می‌ترسیدند که خودشان را مضحکهٔ عام و خاص کنند و چون از پذیرش آن ترس نیز واهمه داشتند، ترسشان دوچندان شده بود. اوایل تمرین‌هایشان روزهای شنبه برگزار می‌شد _انگار همیشه یکی از آن بعدازظهرهای فوریه یا مارس بود که باد نمی‌وزید و آسمان سفید و ابری بود و درخت‌ها تیره و مزارع و تکه‌جنگل‌های قهوه‌ای، برهنه و بی‌پناه، مابین دلَمه‌های برفِ کهنه نشسته بودند. بازیگرها که از درهای جورواجور آشپزخانه‌هایشان بیرون می‌آمدند و مکثی می‌کردند تا دکمه‌های پالتوهایشان را ببندند یا دستکش‌هایشان را دست کنند، منظره‌ای می‌دیدند که صرفاً معدود خانه‌های قدیمی و فرسوده با آن جور درمی‌آمد؛ در آن منظره خانه‌های خودشان وصله‌هایی ناجور بودند و به مشتی اسباب‌بازی نو می‌ماندند که سهل‌انگارانه و اتفاقی شبِ قبل بیرون خانه مانده و باران بر آن‌ها باریده باشد.

ماشین‌هایشان هم همان‌قدر ناجور بودند_ بی‌جهت بزرگ و براق با رنگ‌های آب‌نباتی، انگار هر بار گِل به هوا پاشیده بود، خودشان را پس کشیده بودند مبادا گِلی شوند، شرمناک از میان خیابان‌ها و جاده‌های پُرچاله‌چوله می‌خزیدند که از هر سو به بزرگراه هموار و بی‌انتهای دوازدهم منتهی می‌شد. با رسیدن به آن بزرگراه، ماشین‌ها دیگر وصلهٔ ناجور نبودند و در فضایی در سیطرهٔ خودشان نفسی راحت می‌کشیدند، در دره‌ای روشن و طولانی از پلاستیک‌های رنگی و ورق‌های شیشه و فلز ضدزنگ _ بستنی‌فروشی کینگ‌کُن۳، پمپ بنزین موبیلگَس۴، فروشگاه شاپوراما۵، ساندویچ‌فروشی ایت۶ البته دست‌آخر یک‌به‌یک باید توی فرعی می‌انداختند و به‌سمت بالا می‌راندند، به خیابان شهرستانی‌مآب و بادخیزی که به دبیرستان مرکزی منتهی می‌شد و همگی باید در پارکینگ سوت‌وکورِ بیرونِ سالن دبیرستان پارک می‌کردند.

بازیگرها خجولانه به هم می‌گفتند: «سلام!»

«سلام!» «سلام!» و بااکراه وارد می‌شدند.

بی‌اینکه گالش‌های لاستیکی مخصوص برف و باران را که روی کفش‌هایشان پوشیده بودند از پا دربیاورند، گروپ‌گروپ روی سن راه می‌رفتند، دماغشان را با دستمال‌کلینکس می‌گرفتند و با اخم نگاهی به متن‌های چاپی کج‌ومعوج می‌کردند و دست‌آخر با شلیک خنده یخشان باز می‌شد. بارها و بارها به هم گفته بودند که برای روان‌شدن در متن خیلی وقت دارند، ولی خیلی فرصت نداشتند و همه‌شان هم می‌دانستند و دوبرابر شدن و چهاربرابر شدن برنامهٔ تمرین فقط اوضاع را بدتر کرد.

خیلی بعد از زمانی که کارگردان اعلام کرد «وقتش رسیده که کار رو جمع کنین، دیگه باید به سرانجام برسونیدش»، سنگینیِ این قضیه مثل وزنه‌ای بی‌شکل و بی‌اندازه سنگین بر دوششان باقی ماند؛ بارها و بارها وعدهٔ شکست را در چشمان همدیگر خوانده بودند، در سر تکان‌دادن‌های شرمناک و لبخندهایی که موقع خداحافظی به هم تحویل می‌دادند، در دستپاچگی و عجله‌ای که موقع رفتن به‌طرف اتومبیل‌هایشان از خود بروز می‌دادند تا زودتر به خانه‌هایشان برگردند، آنجا که شاید وعده‌های شکستی کهنه‌تر و در لفافه‌تر در انتظارشان بود. 

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

323

زبان

موضوع

,

شابک

9786227280180

وزن

300

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Revolutionary Road
1961

دنیای سینما

Revolutionary Road
2008

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “جاده‌ی انقلابی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...