سبد خرید

تباهکار

ناشر : یوپادسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

550,000 تومان

این کتاب روایتی دارد پیرامون سه شخصیت اصلی خود: اهورا، که یکی از شناخته شده‌ترین افراد برای مردمی است که میان‌شان زندگی می‌کند و خشم و نفرتی ناشی از آن چه در گذشته برای او و خانواده‌اش رخ داده وجود او را فرا گرفته است. طاها، که افسری وظیفه‌شناس است و برای دور نگه داشتن لیلی از اهورا تمام تلاشش را می‌کند و لیلی، دختری که پدرش سر او معامله کرده است! کسی که اکنون با ترس زندگی می‌کند، روزگار چهره‌ی نامهربان خود را به او نشان می‌دهد و هراس دست از سر او بر نمی‌دارد. قصه‌ی خصومت میان دو خانواده، ماجرایی از کشمش و رقابت عشقی، داستانی از قدرت نمایی و رجز خوانی انسان‌ها برای یکدیگر و…

تعداد:
مقایسه



تباهکار

درباره نویسنده فرشته تات شهدوست:

فرشته تات شهدوست نویسنده کتاب تباهکار، متولد 17 شهریور 1369 و ساکن ورامین است.

درباره کتاب تباهکار:

مادر لیلی دچار عارضه ی قلبی و طبق گفته ی پزشکش باید هرچه زودتر تحت عمل جراحی قرار بگیره..
لیلی درگیر جور کردن پول عمل و داروهای مادرش میشه و چون پشتوانه ی مالی نداشته خیلی زود به بن بست می خوره..
با مرد جوانی به اسم ارشیا رو به رو میشه..
در مقابل پولی که می خواد بده از لیلی خواسته ی نامعقولی داره..

لیلی تو بیمارستان متوجه وخیم بودن حال مادرش میشه و می فهمه دیگه فرصتی نمونده..
ارشیا که اوضاع لیلی رو می بینه دلش به رحم میاد و می خواد بره که لیلی در کمال تعجب میگه پیشنهادشو قبول می کنه..
ارشیا هم وقتی پافشاری لیلی رو می بینه رضایت میده این کار انجام بشه و قول میده بعد اتمام کار ده میلیون به لیلی بده..
بعد از یه تماس تلفنی مشکوک ارشیا از این رو به اون رو میشه
و برخلاف قولی که از قبل داده بوده مبنی بر اینکه به پاکی اون کاری نداشته باشه
و فقط نقشه اش رو پیاده کنه، می خواد که با لیلی همبستر بشه اما لیلی مقاومت می کنه و از اونجا فرار می کنه..
ولی به دست طاها که یه سرگرد جدی بوده میافته..

قسمتی از کتاب تباهکار:

گوشی را با خشونت روی میز پرت کرد. چیزی نمانده بود از عصبانیت كل رستوران را با خاک یکسان کند. کتش را از روی صندلی چنگ زد و سوئیچ را از روی میز برداشت!

گوشی‌اش را با دقت چک کرد. هیچ تماسی از او نداشت! در کسری از ثانیه خشم درونش به جنونی بدل شد که آن لحظه بی‌شک می‌توانست دنیا را هم به آتیش بکشدا

در را به شدت باز کرد و از دفتر مدیریت بیرون زد. منشی که آرام پشت میزش نشسته بود با ترس از جای پرید و نگاهش کرد؟

با دو قدم بلند سمتش هجوم برد. مشتش را محکم روی میز کوبید و داد زد: اردلان کجاست؟

گویی دخترک از فرط وحشت قدرت تكلمش را از دست داده بود. به شدت می‌لرزید. لب‌هایش بی‌هدف باز و بسته می‌شدند، ولی صدایی از دهانش خارج نمی‌شد

با لکنت فقط توانست واژه‌ی (قربان) را زمزمه کند؟

عصبی میان موهایش دست کشید و زیر لب غرید: مگه با تو نیستم؟ زل نزن تو چشمام که لالمونی بگیری جواب منو بده. دختر ساکت بود و می‌لرزید. رنگش پریده بود.

اهورا لب‌هایش را با خشم روی هم فشار داد و نفس زد: امروز تکلیف همه تونو معلوم می‌کنم. پول یامفت می‌گیرین که لال بازی در بیارین؟!

صدای گریه‌ی دخترک روی اعصابش بود! کم مانده بود روانی شود! بی‌توجه به اطرافش سمت در خروجی راه افتاد! دستش روی دستگیره بود که صدای اردلان را شنیدم.

کتی که در دستش مشت شده بود را میان پنجه‌هایش فشرد و دستگیره را رها کرد.

حس کرد حجم سنگینی از اکسیژن را به ریه‌هایش می‌کشد و حالا برای باز دم آن احساس خفگی می‌کند؟

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی (3 جلدی)

نوبت چاپ

13

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

1677

زبان

موضوع

,

شابک

9786229985724 دوره
9786229985090 جلد اول
9786229985717 جلد دوم
9786229985731 جلد سوم

وزن

1485

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تباهکار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...