ترسناک

بچه‌روباه‌ها که از داستان‌های ترسناک مادرشان دیگر نمی‌ترسند، پیش قصه‌گوی مرموز می‌روند که داستان‌های واقعاً ترسناک برایشان تعریف کند؛ داستان‌هایی که خیلی شبیه واقعیت‌اند... هنگامی که میا و یولی از خواهرها و برادرهایشان جدا می‌شوند، دنیایی پر از هیولا کشف می‌کنند. آن‌ها برای یافتن لانه‌ای که آن را خانه‌ی خود بنامند، باید از میان دشت‌ها و جنگل‌های پرمخاطره بگذرند و...

در اعماق جنگل تاریک، درختی تنومند و مخوف روییده؛ درختی که شاخه‌هایش را در آسمان شب گسترانده. جادویی سیاه در اعماق ریشه‌های آن جریان دارد و بیش از صد سال است که در انتظار آمدن یکی از وارثان خاندان کریت است. تاورین کریت و مادرش به خانه‌باغ اجدادی‌شان اسباب‌کشی می‌کنند. ورود به جنگل تاریک برای تاورین ممنوع است. اما او،...

در اعماق جنگل مسحورکننده‌ی «واچ ھالو»، عمارت باشکوه بلکفورد بنا شده است. در سالن‌های این عمارت، رازی جادویی مخفی شده است. یک ساعت دیواری بزرگ، که وظیفه‌اش فقط اعلام کردن زمان نیست، بلکه هنگامی که چرخ‌دنده‌هایش متوقف شوند، حضوری شیطانی در جنگل کمین می‌کند تا در زمان مناسب از سایه‌ها بیرون بیاید...

دختری یتیم در ایستگاه منتظر است که به خانه‌ی جدیدش برود. مردی عجیب و غریب، بسته‌ای به او می‌سپارد و ناپدید می‌شود. «سرن» نمی‌داند که در خانه‌ی غم‌زده‌ی جدیدش چه ماجراهایی انتظارش را می‌کشد. روایتی جادویی در سرمای کریسمس!

آدری‌رُز وادزورث به‌همراه تامس کرسول راهی رومانی شده‌اند. مقصد آن‌ها قلعه‌ای است که سابقاً به ولاد دراکولا، حاکم خون‌خوار آن خطّه تعلق داشته، اما حالا به یکی از معتبرترین آکادمی‌های علوم و پزشکی قانونی در تمام اروپا بدل شده، اما این قلعه‌ی بزرگ و کوهستانی اسراری در سینه‌ی سنگیِ خود نهفته دارد. اسراری خون‌آلود و مرموز که گویا بعد از...

اتاق‌های زیرشیروانی معمولا مكان رمزآلودی است. بسیاری از اتفاقات عجیب و غریب، از این اتاق آغاز می‌شود... الی ۱۳ ساله، درست قبل از تابستان در اتاق زیر شیروانی خانه‌شان، عکسی از مادر و خاله‌اش پیدا می‌کند. در این عکس دختری دیگر نیز حضور دارد. دختری که به طرز مرموزی از عکس حذف شده است. این دختر ناشناس چه رازی همراهش...

در اعماق جنگل مسحورکننده‌ی «واچ ھالو»، عمارت باشکوه بلکفورد بنا شده است. در سالن‌های این عمارت، رازی جادویی مخفی شده است. یک ساعت دیواری بزرگ، که وظیفه‌اش فقط اعلام کردن زمان نیست، بلکه هنگامی که چرخ‌دنده‌هایش متوقف شوند، حضوری شیطانی در جنگل کمین می‌کند تا در زمان مناسب از سایه‌ها بیرون بیاید...